کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چاکاچاک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چاکاچاک
لغتنامه دهخدا
چاکاچاک . (اِ صوت مرکب ) چکاچاک . چکچاک . بمعنی طراق طراق باشد. (برهان ). صدای زدن شمشیر. (فرهنگ انجمن آرا) (آنندراج ). صدای زدن شمشیر و مانند آن . (فرهنگ نظام ).صدای برخورد شمشیر و تبرزین و خنجر و مانند آن . (ناظم الاطباء) آواز بهم خوردن آلات جنگ . ...
-
جستوجو در متن
-
چخاچخ
لغتنامه دهخدا
چخاچخ . [ چ َ چ َ ](اِ صوت ) صدا و آواز زدن شمشیر باشد از پی هم . (برهان ) (آنندراج ). آواز ضرب شمشیر بود که از پی هم بزنند. (جهانگیری ) (فرهنگ نظام ). صدا و آواز برخورد شمشیر از پی هم . (ناظم الاطباء). صدای زدن تیر و شمشیر. (شعوری ) چاکاچاک . چاک چا...
-
چاک چاک
لغتنامه دهخدا
چاک چاک . (اِ صوت مرکب ) چاکاچاک . چکاچاک . چکچاک . چکاچک . طراق طراق . جرنگ جرنگ . ترنگ ترنگ . بمعنی چاکاچاک است که صدای طراق طراق زدن شمشیر و خنجر و تبرزین و مانند آن باشد. (برهان ) (آنندراج ). صدای برخورد شمشیر و تبرزین و جز آن . (ناظم الاطباء). ص...
-
چکچاک
لغتنامه دهخدا
چکچاک . [ چ َ ] (اِ صوت ) صدا و آواز پی در پی زدن گرز و شمشیر و امثال آن باشد. (برهان ) (آنندراج ). آواز ضرب گرز و شمشیر که از پی هم زنند. (جهانگیری ). آواز گرز و شمشیر که در پی هم زنند. (انجمن آرا). صدا و آواز برخورد پی در پی شمشیر و گرز و جز آن . (...
-
چرنگ
لغتنامه دهخدا
چرنگ . [ چ ِ رِ ] (اِ صوت ) آوازی که بسبب پی درپی زدن شمشیر و گرز و امثال آن برآید. (برهان ) (آنندراج ). آوازی که از برخورد پی درپی شمشیر و گرز برآید. (ناظم الاطباء). جرنگ . چاک چاک . چاکاچاک . رجوع به جرنگ شود. || صدا و آواز درای و زنگ را هم گویند. ...
-
کاج
لغتنامه دهخدا
کاج . (اِ) چک . تپانچه . قفا. سیلی . سیلی و گردنی . (برهان ). پس گردنی . پشت گردنی . کشیده . لت : گوئی که منم مهتر بازار نمدهابس کاج خورد مهتر بازار و زبگر. منجیک .مرد را گشت گردن و سر و پشت سر بسر کوفته به کاج و به مشت . عنصری .چون رشوه بزیر زانویش ...
-
چک چک
لغتنامه دهخدا
چک چک . [ چ َ چ َ ] (اِ صوت ) صدای چکیدن آب و امثال آن باشد. (برهان ) (آنندراج ). صدای چکیدن آب باشد قطره قطره . (جهانگیری ). صدای چکیدن آب و مانند آن . (ناظم الاطباء). صدای پیاپی چکیدن آب . آوایی که از چکیدن قطرات پی در پی آب به گوش رسد. چیک چیک . (...
-
ترنگ
لغتنامه دهخدا
ترنگ . [ ت َ / ت ِ رَ / رِ ] (اِ صوت ) بانگ کمان است . (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 281). صدا و آوازه ٔ کمان باشد به وقت تیرانداختن . (برهان ) (از فرهنگ جهانگیری ) (از فرهنگ رشیدی )(از ناظم الاطباء). آوازه زه کمان . (انجمن آرا) (آنندراج ). آواز کمان . (او...
-
چاک
لغتنامه دهخدا
چاک . (اِ) شکاف . (برهان ). تراک . (برهان ). دریدگی در لباس .(فرهنگ نظام ). شق . (ناظم الاطباء). شقاق . (ناظم الاطباء). پاره . (ناظم الاطباء). شکافی بدرازا در جامه و تن و غیره . دریدگی . پارگی . درز. شکافتگی : چو رستم نباشد از او باک نیست ز رهام و گر...
-
زهره
لغتنامه دهخدا
زهره . [ زَ رَ / رِ ] (اِ) پوستی باشد پرآب که بر جگر آدمی و حیوانات دیگر چسبیده است . (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ). و به عربی مراره گویند.(انجمن آرا) (آنندراج ). و با لفظ بافتن و شکافتن مستعمل است . (از آنندراج ). پوستی باشد کیسه مانند که درآن آب ...