کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چاپلوسی کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چاپلوسی کردن
لغتنامه دهخدا
چاپلوسی کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تملق گفتن . به دروغ و ریا و تظاهر سخنی گفتن با عملی انجام دادن . به دروغ و ریا و تظاهر کسی را ستودن یا اظهار کوچکی و ارادت نمودن : تملق ؛ چاپلوسی کردن . تَلین ؛ چاپلوسی کردن . تصلف ؛ چاپلوسی کردن (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
لوسیدن
لغتنامه دهخدا
لوسیدن . [ دَ] (مص ) فریب دادن . گول زدن . || فروتنی کردن . || چاپلوسی کردن . چاپلوسی . (برهان ).
-
خوش خدمتی کردن
لغتنامه دهخدا
خوش خدمتی کردن . [ خوَش ْ / خُش ْ خ ِ م َک َ دَ ] (مص مرکب ) خودشیرینی کردن . چاپلوسی کردن .
-
خوش رقصی کردن
لغتنامه دهخدا
خوش رقصی کردن . [ خوَش ْ / خُش ْ رَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) چاپلوسی کردن . خودشیرینی کردن . تملق گفتن . (یادداشت مؤلف ).
-
چخان کردن
لغتنامه دهخدا
چخان کردن . [ چ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تملق کردن . (ناظم الاطباء). چاخان کردن . چاپلوسی کردن . تملق گفتن . بسخن دروغ کسی را فریفتن . رجوع به چاخان کردن شود.
-
چاخان کردن
لغتنامه دهخدا
چاخان کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) گول زدن . فریفتن . چاپلوسی کردن . بدروغ و ریا سخنی گفتن یا کسی را ستودن .
-
کریسیدن
لغتنامه دهخدا
کریسیدن . [ ک َ دَ ] (مص ) گریسیدن . مصدر کریس است که به معنی چاپلوسی کردن و فریب دادن و از راه بردن است . (آنندراج ) (برهان ). کرسیدن . کرشیدن . (فرهنگ فارسی معین ). فریب دادن و خدعه کردن و از راه بیرون بردن و چاپلوسی نمودن . (از ناظم الاطباء).
-
ذملقة
لغتنامه دهخدا
ذملقة. [ ذَ ل َ ق َ ] (ع مص ) چاپلوسی . || با یکدیگر نرمی کردن .
-
تبصبص
لغتنامه دهخدا
تبصبص .[ ت َ ب َ ب ُ ] (ع مص ) تبصبص فلان ؛ تملق کردن وی . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). تبصبص سگ ؛ دم جنبانیدن آن . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). دم جنبانیدن سگ و چاپلوسی کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). دم بزمین زدن و چاپل...
-
چرب زبانی کردن
لغتنامه دهخدا
چرب زبانی کردن . [ چ َ زَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خوش سخنی کردن . سخنان شیرین و دلسپند گفتن . شیرین سخنی کردن : خون درویش به شیرینی و چربی بخورندسعدیا چرب زبانی کن و شیرین سخنی .سعدی .|| تملق گفتن . چاپلوسی کردن . سخنان فریبنده گفتن : ششم بر درگاه پادشاه...
-
خوش آمدگویی کردن
لغتنامه دهخدا
خوش آمدگویی کردن . [ خوَش ْ / خُش ْ م َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تملق گفتن . چاپلوسی کردن . (یادداشت مؤلف ). || تعارف کردن . لفظ «خوش آمدی » گفتن . (یادداشت مؤلف ).
-
لوسانه
لغتنامه دهخدا
لوسانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) چاپلوسی . (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ). چاپلوسی کردن و فروتنی و تملق نمودن باشد. (برهان ). چاپلوس بودن ، یعنی فریفتن به گفتار خوش و بی اندازه فروتنی کردن . (اوبهی ). چاپلوسی کردن باشد. (صحاح الفرس ). به فریب . و در بیت کس...
-
کاسه بند کردن
لغتنامه دهخدا
کاسه بند کردن . [ س َ / س ِ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خوش آمد نمودن و طمع داشتن . (غیاث ). تملق و چاپلوسی کردن . (آنندراج ) : میکنداز بهر لبش نوشخندپیش لبش دختر رز کاسه بند.اشرف (آنندراج ).
-
گریسه
لغتنامه دهخدا
گریسه . [ گ ِ س َ / س ِ ] (اِ) فریب و مکر. (برهان ) (آنندراج ). رجوع به گریش و کریسه و گریس شود. (حاشیه ٔ برهان چ معین ). || چاپلوسی . (برهان ) (آنندراج ). چه گریسیدن بمعنی فریب دادن و چاپلوسی کردن است . رجوع به کریسیدن شود.