کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چاپلوس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چاپلوس
لغتنامه دهخدا
چاپلوس . (ص ) متملق ریاکار. چرب زبان . کسی که گفتارش مخالف پندار و کردار وی باشد. آنکه به تو از تعظیم و مهربانی قولی و فعلی آن کند که در دل ندارد. کسی که به شیرین سخنی و چرب زبانی مردم را بفریبد. ذَمَلَّق ؛ مرد چاپلوس و مرد سبک تیززبان . (منتهی الارب...
-
جستوجو در متن
-
چپلوس
لغتنامه دهخدا
چپلوس . [ چ َ ] (ص ) مخفف چاپلوس است ، که زبان آور و فریبنده باشد. (برهان ) (آنندراج ). مخفف چاپلوس است . (جهانگیری ) (فرهنگ نظام ). چاپلوس و زبان آور و فریبنده . (ناظم الاطباء). رجوع به چاپلوس شود.
-
چبلوس
لغتنامه دهخدا
چبلوس . [ چ َ ] (ص ) مخفف چاپلوس است که چرب زبان و فریبنده باشد.(برهان ) (آنندراج ). چاپلوس . چرب زبان و فریبنده . (ناظم الاطباء). رجوع به چابلوس و چاپلوس و چپلوس شود.
-
چالپوس
لغتنامه دهخدا
چالپوس . (ص )مقلوب چاپلوس . (برهان ) (جهانگیری ) (انجمن آرا) (آنندراج ). فریب دهنده . (برهان ). و رجوع به چاپلوس شود.
-
دم باز
لغتنامه دهخدا
دم باز. [ دَ ] (نف مرکب ) فریب دهنده و گول زننده . (ناظم الاطباء). فریبنده و دغاباز. (آنندراج ). || متملق و چاپلوس . (ناظم الاطباء). چاپلوس . (آنندراج ).
-
مشط
لغتنامه دهخدا
مشط. [ م َ ] (ع اِ) دائم المشط؛ مرد چاپلوس . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مرد متملق و چاپلوس . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
آیشه
لغتنامه دهخدا
آیشه . [ ی ِ ش َ / ش ِ ] (ص ) آیشتنه . آیشنه . چاپلوس . جاسوس . (برهان ) .
-
چابلوس
لغتنامه دهخدا
چابلوس . (ص )چرب زبان . متملق . مردم فریب . و رجوع به چاپلوس شود.
-
جبلوس
لغتنامه دهخدا
جبلوس . [ ج َ ] (ص ) لغتی است در چاپلوس . (لغت محلی شوشتر، خطی ).
-
آیشتنه
لغتنامه دهخدا
آیشتنه . [ ی ِ ت َ ن َ / ن ِ ] (ص ) جاسوس . چاپلوس . رجوع به آیشنه و آیشه شود.
-
آیشنه
لغتنامه دهخدا
آیشنه . [ ی ِ ن َ / ن ِ ] (ص ) جاسوس . چاپلوس . (برهان ). رجوع به آیشتنه و آیشه شود.
-
آقابلی چی
لغتنامه دهخدا
آقابلی چی . [ ب َ ] (ص مرکب ) متملق . چاپلوس . آنکه هرچه دیگری گوید تصدیق کند خوش آمدِ گوینده را.
-
ذملق
لغتنامه دهخدا
ذملق . [ ذَ م َل ْ ل َ ] (ع ص ) مرد چاپلوس . || مرد سبک تیززبان . || شمشیر تیز.
-
ریشمال
لغتنامه دهخدا
ریشمال . (نف مرکب ) دیوث . بی حمیت . (ناظم الاطباء) (از برهان ). بی غیرت . (ناظم الاطباء). || متملق . چاپلوس . متبصبص . (از یادداشت مؤلف ).