کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چاپارخانه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چاپارخانه
لغتنامه دهخدا
چاپارخانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) پستخانه . چپرخانه . ایستگاه : «دولت هخامنشی علاوه بر اینکه اهمیت زیاد براهها میداد، در دفعه ٔ اولی چاپارخانه هائی تأسیس کرد. هرودوت گوید، که واحد مقیاس راهها پرسنگ است و بمسافت هر چهار پرسنگ منزلی تهیه شده موسوم ...
-
جستوجو در متن
-
چپرچی خانه
لغتنامه دهخدا
چپرچی خانه . [ چ َ پ َ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب )چاپارخانه . چاپارچی خانه . چپرخانه . پست خانه . اداره ٔ پست . وزارت پست . رجوع به چاپارخانه و چپرخانه شود.
-
یامه
لغتنامه دهخدا
یامه . [ م َ ] (مغولی ، اِ) یام . (آنندراج ). اسب پست . (از ناظم الاطباء). اسب چاپارخانه .
-
جعکی
لغتنامه دهخدا
جعکی . [ ] (اِخ ) نام یکی از چاپارخانه های میان راه شماخی به بادکوبه است . (مرآت البلدان ج 4 ص 249).
-
خرالاغ
لغتنامه دهخدا
خرالاغ . [ خ َ اُ ] (اِ مرکب ) خری که در چاپارخانه از برای حمل چاپار نگاهدارند. (ناظم الاطباء).
-
چپرخانه
لغتنامه دهخدا
چپرخانه . [ چ َ پ َ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) چاپارخانه . چپرچی خانه . پستخانه . اداره ٔ پست . وزارت پست . رجوع به چپرچی خانه شود.
-
یامخانه
لغتنامه دهخدا
یامخانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) یام . پستخانه . چاپارخانه : ایجاد پست ، اصل این عنوان در دولت قاجار از روی تخمه ٔ قدیم یامخانه و چاپار همی بود. (المآثر و الاَّثار ص 95).
-
پستخانه
لغتنامه دهخدا
پستخانه . [ پ ُ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) محل صدور و ورود نامه ها و بسته های امانات . اداره ای که مراسلات و امانتها را گرفته به مقصد میرساند. اداره ٔ پست . پیک خانه . پیک کده . بریدخانه . بریدکده . چاپارخانه . چپرخانه . چپرچی خانه .
-
خیرآباد بالا
لغتنامه دهخدا
خیرآباد بالا. [ خ َ دِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بویراحمدگرمسیری بخش کهگیلویه شهرستان بهبهان . واقع در کنارراه شوسه آرو به بهبهان . آب آن از رودخانه ٔ خیرآبادو راه آن اتومبیل رو است . ساکنان از طایفه ٔ بویراحمدگرمسیری اند و در آنجا دو پل مخروبه ٔ قد...
-
گورابجیر
لغتنامه دهخدا
گورابجیر. (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش خمام شهرستان رشت واقع در 6 هزارگزی شمال خمام ، کنار راه شوسه ٔ رشت به بندرانزلی . جلگه و معتدل مرطوب مالاریایی است و 1550 تن سکنه دارد. آب آن از خمام رود از سفیدرود تأمین میشود. محصول آن برنج ، کنف ، ابر...
-
پست
لغتنامه دهخدا
پست . [ پ ُ ] (فرانسوی ، اِ) اداره ای که نامه ها و امانات از جائی بجائی برد و رساند. چاپارخانه . || شخصی که نامه ها و امانات رساند: چاپار. چپر. پیک . برید. || منازلی در راه شهرها که در آن مرکوب برای حمل مسافر و بار نگاه دارند. || محل خدمت مأمورین ان...
-
دانک داجی
لغتنامه دهخدا
دانک داجی . (اِخ ) حاکم سرحد ممالک ختا و مرز متصرفات شاهرخ میرزا فرزند امیرتیمور گورکان . و این مرد در شانزدهم شعبان سال 828 فرستادگان امیر شاهرخ بدربار ختا را که جمعی ازملازمان بسرداری شادی خواجه و نیز میرزا بایسنقر و سلطان احمد و خواجه غیاث الدین ن...
-
یام
لغتنامه دهخدا
یام . (مغولی ، اِ) به مغولی اسپ چاپار را گویند. (از فرهنگ وصاف ). اسبی را گویند که در هر منزلی بگذارند تا قاصدی که به سرعت رود بر آن سوار شود تا منزل دیگر. (برهان ). اسبی که در راههای دور در هر منزلی گذارند تا رونده سوار شود و خبر به منزل برساند و به...
-
بندار
لغتنامه دهخدا
بندار. [ ب ُ ] (نف مرکب ) بنه دار. (فرهنگ فارسی معین ). کیسه دار. (برهان ) (انجمن آرا)(آنندراج ) (ناظم الاطباء). || دوافروش . (برهان ). دوافروش . داروفروش . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به بنکدار شود. || صاحب تجمل و مکنت . (برهان ). صاحب مکنت و مایه . (...