کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چاودار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چاودار
لغتنامه دهخدا
چاودار. (اِ) چودار. چودر. ویبگ . گیاهی هرزه که در غله زار روید و دانه ٔ آن چون گندمی لاغر و کشیده است . قسمی گندم وحشی . نوعی از حبوبات که در میان گندم و جو پیدا آید. و رجوع به چودار شود.
-
جستوجو در متن
-
جاودار
لغتنامه دهخدا
جاودار. (اِ) نوعی گندم وحشی . چاودار. رجوع به چاودار در همین لغت نامه شود.
-
صلت
لغتنامه دهخدا
صلت . [ ص ُ ] (ع اِ) کارد بزرگ . (منتهی الارب ). || چاودار .
-
چودار
لغتنامه دهخدا
چودار. [ چ َ ] (اِ) مخفف چاودار. قسمی گندم وحشی . بارنج . کارناوار. جودر. جودره . گودر. گودره . طمج . دیوک . دیو گندم . دیله . دیبک . گنگران . (یادداشت مؤلف ).|| دوسر. (ناظم الاطباء). رجوع به دوسر و چاو دار شود.
-
براندنبورگ
لغتنامه دهخدا
براندنبورگ . [ بْرا / ب ِ دِم ْ ](اِخ ) براندبورگ . دشتی است در آلمان شرقی که از خاک لم یزرع و رسوبهای منجمد پوشیده شده است و در آن چاودار و سیب زمینی بعمل می آورند و به تربیت اغنام می پردازند. این ناحیه جزو قلمروهای شارلمانی بوده و در قرن 12 م . بدس...
-
صاری شعبان
لغتنامه دهخدا
صاری شعبان . [ ش َ ] (اِخ ) سنجاقی است در انتهای شرقی سنجاق درامه از ولایت سالونیک . از جانب مشرق و شمال شرقی با سنجاق کوملجنه از ولایت ادرنه و از طرف مغرب با دو شهرستان درامه و قواله و از جانب جنوب نیز به بحرالجزائر محدود است . مرکز آن بازاری است مو...
-
استونی
لغتنامه دهخدا
استونی . [ اِ ت ُ ] (اِخ ) اِسْتُنی . استونیا. مملکتی در اروپا بساحل بحر بالتیک . از طرف شمال بخلیج فنلاند، از سمت مغرب ببحر بالتیک ، از جانب جنوب با ایالت و خلیج لِتونی و از سوی مشرق بروسیه محدود است . مساحت سطح آن 47550 گز مربع و سکنه ٔ آن 1200000 ...
-
دیم
لغتنامه دهخدا
دیم . [ دَ ] (ص ، اِ) زراعتی که از باران آب خورد. دیمه و دیمی نیز گویند. دمه . غثری . عذی . عثرة. بخسی . کشت از باران آب خورده . (یادداشت لغتنامه ). زرع دیمی . مقابل آبی یا مسقوی . (یادداشت دهخدا). پاریاب . فاریاب . نوعی زراعت در نواحی کم آب که بدون ...
-
ادویه
لغتنامه دهخدا
ادویه . [ اَدْ ی َ / ی ِ ] (از ع ، اِ) ج ِ دَواء. داروها. عقاقیر : هر کس بکاشان ... رسیده ... بر دارالمرضی و فاروقهای ثمین و انواع ادویه و معاجین و تفرقه ٔ آن بر فقراء و مساکین اطلاع یافته داند... (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 22). || گاه در تداول عوام ادوی...
-
ارطغرل
لغتنامه دهخدا
ارطغرل . [ اَ طُ رِ ] (اِخ ) پدر بانی دولت عثمانی ، سلطان عثمان خان غازی و جدّ اعلای سلاله ٔ عثمانیه است . او پسر سلیمان ، یکی از امرای خوارزم بود. در هنگام خروج چنگیز پدر وی اولاد و عیال و اقربا و قبیله ٔ خود را به ایران کوچ داده واز آنجا بکنار دریا...
-
چرکسستان
لغتنامه دهخدا
چرکسستان . [ چ َ ک َ س ِس ْ ] (اِخ ) ناحیه ٔ بزرگی از بلاد قفقاز است و در قسمت غربی سلسله ٔ جبال قفقاز و دامنه های شمالی آن قرار دارد و مجرای رودخانه های قوبان و ترک در شمال آن واقع شده است . از مغرب به دریای سیاه و دریای آزاق ، و از جنوب به منکرلی و...
-
گاورس
لغتنامه دهخدا
گاورس . [ وِ / وَ ] (اِ) معرب آن جاورس ، دانه ای شبیه به ارزن که بیشتر به کبوتران دهند. (حاشیه ٔ برهان چ معین ). بطوری که از تقریر صاحب تحفة المؤمنین و غیره معلوم میشود غله ای است که به فارسی ارزن و به هندی چینا نامند و صاحب مصطفوی نوشته که آن را به...
-
صربستان
لغتنامه دهخدا
صربستان . [ ص ِ ب ِ ] (اِخ ) صربیه . و بزبان صرب سربیا یکی از دول کوچک شبه جزیره ٔ بالکان و از کشورهای قدیم اروپای وسطی واقع در ساحل راست دانوب است ؛ مساحت آن 87000 هزار گز مربع و نفوس آن 5000000 تن می باشد و پایتخت آن بلگراد است . رجوع به نقشه ٔ یوگ...