کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چالشگری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چالشگری
لغتنامه دهخدا
چالشگری . [ ل ِ گ َ ] (حامص مرکب ) جنگجویی . (ناظم الاطباء). مبارزطلبی . هماوردطلبی . رزم خواهی : بچالشکری سوی او راند رخش برابر سیه خنده زد چون درخش . نظامی . || آرامش با زنان . هم خوابگی با جفت . و رجوع بچالشکر شود : همه کارشان شرب و مالشگری نگشته ...
-
جستوجو در متن
-
مالشگری
لغتنامه دهخدا
مالشگری .[ ل ِ گ َ ] (حامص مرکب ) عمل و شغل مالشگر. و رجوع به مالشگر شود. || ملاعبت با زنان . (غیاث ) (آنندراج ). ملاعبه با زنان . (ناظم الاطباء) : همه کارشان شرب و مالشگری نگشته شبی گرد چالشگری .نظامی .
-
رخش راندن
لغتنامه دهخدا
رخش راندن . [ رَ دَ ] (مص مرکب ) اسب راندن . اسب به حرکت آوردن . راندن اسب . حرکت کردن . روان شدن : برون ران از این شهر و ده رخش همت که اینجاش آب و چرایی نیابی . خاقانی .به چالشگری سوی او راند رخش برابر سیه خنده زد چون درخش . نظامی .چنان راند آن خسرو...