کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چاق و چله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چاق و چله
لغتنامه دهخدا
چاق و چله . [ ق ُ چ ِل ْ ل َ / ل ِ ] (ص مرکب ) (از اتباع ) تنومند. فربه . فربی . سمین . || سالم . صحیح . تندرست . و رجوع به چاق و فربه و سمین شود.
-
واژههای مشابه
-
تنگ چاق
لغتنامه دهخدا
تنگ چاق . [ت َ ] (اِخ ) دهی از بخش ایزه ٔ شهرستان اهواز است که 205 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
قال چاق شدن
لغتنامه دهخدا
قال چاق شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) نزاع . جنگ پیدا شدن (در لهجه ٔ اصفهانی ).
-
کار چاق کردن
لغتنامه دهخدا
کار چاق کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) روبراه کردن کار. || وساطت در انجام گرفتن کاری .
-
اره چاق کردن
لغتنامه دهخدا
اره چاق کردن . [ اَرْ رَ / رِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تیز کردن دندانه های اَرّه .
-
اره چاق کن
لغتنامه دهخدا
اره چاق کن . [ اَرْ رَ / رِ ک ُ ](نف مرکب ) آنکه دندانه های ارّه ٔ کُندشده تیز کند.
-
جستوجو در متن
-
چاقالو
لغتنامه دهخدا
چاقالو. (ص مرکب ) چاق . فربه . پرگوشت . گوشتالو. چاق و چله . خپله . گرد و قنبلی . چاق و چقل .
-
گندله مندله
لغتنامه دهخدا
گندله مندله . [ گ ُ دُ ل َ / ل ِ م ُ دُ ل َ / ل ِ ] (ص مرکب ، از اتباع ) در تداول عوام ، گرد و چاق . چاق و چله . گرد و غنبلی .
-
گرد و قلنبه
لغتنامه دهخدا
گرد و قلنبه . [ گ ِ دُ ق ُ لُم ْ ب َ / ب ِ ] (ص مرکب ) گرد و غلنبه . میانه بالای فربه . چاق و چله . خپل . و رجوع به گرد و غلنبه شود.
-
گرد و غلنبه
لغتنامه دهخدا
گرد و غلنبه . [ گ ِ دُ غ ُ لُم ْ ب َ / ب ِ ] (ص مرکب ) گرد و قلنبه . میانه بالای . چاق و چله . رجوع به گرد و قلنبه شود.
-
موتال
لغتنامه دهخدا
موتال . [ م ُ ] (ترکی ، اِ) خیک پنیر و کره و جز آن ، و آن پوست گوسفند و بز و گاو است که از سر حیوان به طور سالم درمی آورند. خیک . دبه . || در آذربایجان مردم چاق و چله و شکم گنده را گویند به سبب شباهت به خیک و موتال .
-
تارتاگلیا
لغتنامه دهخدا
تارتاگلیا. (اِ) صورت ظاهری که بازی کنندگان کمدی ایتالیائی بخود دهند. منشاء آن از ناپل است . بکاربرنده ٔ آن نوکری است پرچانه ، با گفتاری تند و نامفهوم ، دائماً در خشم ، چاق و چله ، خودستا و ترسو، تنگ نظر و دارای عینکی درشت برنگ آبی . این نمونه در کشور...
-
چرب پهلو
لغتنامه دهخدا
چرب پهلو. [ چ َ پ َ ] (ص مرکب ) کنایه از کسی است که از مردم از پهلوی او فائده ونفع یابند. (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آنکس که مردم از او بهره مند شوند : پهلو از من تهی مکن که مراپهلوی چرب هم ز پهلوی تست . خاقانی . || فربه را نیز گ...