کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چاشنی خور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چاشنی خور
لغتنامه دهخدا
چاشنی خور. [ خوَرْ / خُرْ] (نف مرکب ) چاشنی خورنده . و رجوع بچاشنی خوار شود.
-
واژههای مشابه
-
چاشنی بیضه
لغتنامه دهخدا
چاشنی بیضه . [ ی ِ ب َ ض َ / ض ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) چاشنی بیضه ٔ مرغ . چاشنی تخم مرغ . قدر کم شکستن بیضه در بیضه بازی نوروز. (آنندراج ) : ز صوت مرغ گلستان کمی نخواهد داشت صدای چاشنی بیضه های نوروزی .ملاطغرا (از آنندراج ).
-
چاشنی دل
لغتنامه دهخدا
چاشنی دل . [ ی ِ دِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از سخنان خوب و لطیف و دلگشا. (برهان ) (فرهنگ ناصری ) (آنندراج ) : روشنی عقل بجان داده ای چاشنی دل بزبان داده ای . نظامی .|| سخن . (شرفنامه ٔ منیری ). || زبان فصیح . (مجموعه مترادفات ص 192).
-
چاشنی زدن
لغتنامه دهخدا
چاشنی زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) چیزی از ترشی یا شیرینی در طعام ریختن تا طعم میخوش آرد. ترش و شیرینی معاً به خورش زدن چون سرکه و قند یا آب لیمو و قند و مانند آن .
-
چاشنی صبح
لغتنامه دهخدا
چاشنی صبح . [ ی ِ ص ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از سپیده ٔ صبح . (آنندراج ). روشنی صبح . (ناظم الاطباء). صبح صادق . (مجموعه ٔ مترادفات ص 234) : از آفتاب چاشنی صبح شد بلندعمر دوباره یافت زراه گداز قند. صائب (از آنندراج ).|| چاشنی بامداد. نهاری ...
-
چاشنی فرمودن
لغتنامه دهخدا
چاشنی فرمودن . [ ف َ دَ ] (مص مرکب ) امر به چشیدن کردن . چاشنی گیر را به چشیدن طعامی فرمان دادن . قبل از خوردن غذا کسی را به امتحان کردن طعام واداشتن : دیگری گفت گناه از صاحب ضیافت است که چاشنی نفرمود [ شیر بزهر افعی آلوده را ] و میان مضر و نافع فرق ...
-
چاشنی کردن
لغتنامه دهخدا
چاشنی کردن . [ ک َ دَ ](مص مرکب ) اندکی از مأکول یا مشروبی را چشیدن برای آزمودن طعم آن . چشیدن طعم خوردنی یا نوشیدنی را. اندکی از طعام یا شراب را خوردن و طعم آن را امتحان کردن : روز نوروز نخستین کسی ... مؤبد مؤبدان پیش ملک آمدی با جام زرین ... چون...
-
چاشنی گرفتن
لغتنامه دهخدا
چاشنی گرفتن .[ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) چشیدن . چشیدن آزمون را. اندکی از طعام یا شراب چشیدن برای آزمودن طعم آن . مزه کردن : چون محمود فرمان یافت فرزندش محمد، این نوشتکین را برکشید بدان وقت که بغزنین آمد... و وی را چاشنی گرفتن و ساقیگری فرمود. (تاریخ ب...
-
چاشنی چش
لغتنامه دهخدا
چاشنی چش . [ چ َ ] (نف مرکب ) چاشنی چشنده . آنکه طعم طعامی یا مزه ٔ چیزی را چشد. چاشنی گیر. مزه چش : در جهان هر که شمس دین لقبندشاه ایشان تویی بحضرت کش سائلان چاشنی چش لقبندمزه پرسند هر کس از مزه چش . سوزنی .و رجوع به چاشنی گیر شود.
-
چاشنی گیر
لغتنامه دهخدا
چاشنی گیر. (اِخ ) حسام الدین بدر از امرای مصر که در عهد سلطنت ملک ناصر (از پادشاهان سلسله ٔ ممالیک مصر) میزیسته و مؤلف حبیب السیر در احوالات وی نوشته است که : «حسام الدین بدر چاشنی گیر با سیف الدین سالار که هر دو تن از امرای نامی مصر بودند بسال 707 ...
-
چاشنی گیر
لغتنامه دهخدا
چاشنی گیر. (نف مرکب ) چاشنی چش . مزه چش . آنکه طعام یا شراب را بازچشد تا طعم آن معلوم کند. ذواق : نگویم بوسه را میری بمن ده لبت را چاشنی گیری بمن ده . نظامی .که ای جامگی خوار تدبیر من ز جام سخن چاشنی گیر من . نظامی . || کسی که طعام را پیش از شاه خورد...
-
چاشنی گیری
لغتنامه دهخدا
چاشنی گیری . (حامص مرکب ) مزه چشی . طعم چشی . امتحان طعم مأکول یا مشروب . || مزه چشی طعام یا شراب برای پی بردن به مسموم بودن و نبودن آن : چاشنی گیریش بجان کردم وآنگهی بر تو جان فشان کردم . نظامی .|| اندازه گیری عیار زر و سیم .
-
جستوجو در متن
-
چاشته خور
لغتنامه دهخدا
چاشته خور. [ ت َ / ت ِ خوَرْ / خُرْ ] (نف مرکب ) چاشت خور. کسی که یک یا دوبار مزه چیزی را چشیده و همیشه چشیدن آن طعم را انتظار و آرزو دارد. آنکه از کسی بهره مند شده و همواره پیرامون آن شخص گردد و توقع بهره مند شدن از او را دارد. و رجوع به چاشت خور و ...