کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چارک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چارک
لغتنامه دهخدا
چارک . [ رَ ] (اِ مرکب ) چاووش . (برهان ). نقیب قافله . (برهان ) : به یک دم هر دو تن از جا بجستندچو چارک چوب در بیچاره بستند.نزاری قهستانی .
-
چارک
لغتنامه دهخدا
چارک . [ رَ ] (اِ مرکب ) مخفف چهاریک . ربع. یک چهارم . یک حصه از چهار حصه . || چهاریک من (ده سیر) چهاریک ذرع . (ده گره ) ربع یک من . یک چهارم من . || ربع یک ذرع .یک چهارم ذرع . || ده سیر (در تداول عامه ). || پنجاه (مخفف پنجاه درم که یک چهارم من تبریز...
-
چارک
لغتنامه دهخدا
چارک . [ رَ ] (اِخ ) قریه ای است از قرای توابع بلوک لارستان فارس در کنار بحرالعجم واقع و جزو بنادر محسوب میشود. اهالی آنجا و اکثر لارستان شافعی مذهب می باشند. (مرآت البلدان ج 4 ص 50) و مؤلف فارسنامه ذیل «ناحیه ٔ شیب کوه لارستان » نویسد: قصبه ٔ این ن...
-
واژههای مشابه
-
بندر چارک
لغتنامه دهخدا
بندر چارک . [ ب َ دَ رِ رَ ] (اِخ ) بندری از دهستان چارکی بخش لنگه است که در شهرستان لار واقع است . و 1545 تن سکنه دارد. لنگرگاه آن برای کشتی های کوچک مناسب است .
-
جستوجو در متن
-
گره
لغتنامه دهخدا
گره . [ گ ِ رِه ْ ] (اِ) ربع چارک ذرع است و چهار گره یک چارک و چهار چارک یک ذرع است و هر گره دو بهر است . طول یک متر معادل است با پانزده گره و چهار عشر : فراوان بگشتند گرد زره ز میدان ز ره برنشد یک گره . فردوسی .چنان زد بر او ناچخ نه گره که هم کالبد ...
-
جزه
لغتنامه دهخدا
جزه . [ ؟زْ زَ ] (اِخ ) جزّه در چهارده فرسخ مغربی چارک است .
-
حسنیة
لغتنامه دهخدا
حسنیة.[ ح ُ نی ی َ ] (اِخ ) شهری به پنج فرسنگی شرق چارک .
-
گریشه
لغتنامه دهخدا
گریشه . [ ] (اِخ ) دهی است در یازده فرسخی میانه ٔ شمال و مغرب چارک . (فارسنامه ٔ ناصری ص 289).
-
حصینة
لغتنامه دهخدا
حصینة. [ ح َ ن َ ] (اِخ ) نام محلی در 549500 گزی بوشهر، میان چارک و بندر لنگه .
-
ارمک
لغتنامه دهخدا
ارمک . [ ] (اِخ ) (ده ...) موضعی است در جنوب لارستان مجاور ساحل خلیج فارس . دهی است بچهارفرسنگی میانه ٔ شمال و مشرق چارک .
-
اشنین
لغتنامه دهخدا
اشنین . [ اِ ] (اِخ ) دهی است در هیجده فرسخی میانه ٔ شمال و مغرب چارک ، و از دیه های لارستان بشمار میرود.
-
تبریزی
لغتنامه دهخدا
تبریزی . [ ت َ ] (اِ) وزنی معادل ششصد و چهل مثقال . منی معادل چهل سیر. داعی الاسلام آرد: من تبریز که یک مقیاس وزن ایران است برای کشیدن اجناس که تقسیم بر چهار چارک میشود، هر چارک ده سیر و هر سیر شانزده مثقال است . پس یک من تبریز معادل 640 مثقال میشود....
-
پاقلعه
لغتنامه دهخدا
پاقلعه . [ ق َ ع َ ] (اِخ ) دیهی است در کمتر از چهارفرسنگی شمال و مشرق چارک . || موضعی به کنار راه همدان و کرمانشاه میان هاشم آباد و آهنگران در512500 گزی طهران . || محلتی به اصفهان .