کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چارمیخه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چارمیخه
لغتنامه دهخدا
چارمیخه . [ خ َ / خ ِ ] (ص مرکب ) چهارمیخه . استوار. محکم . پابرجا. تزلزل ناپذیر.
-
واژههای مشابه
-
چارمیخه کردن
لغتنامه دهخدا
چارمیخه کردن . [ خ َ / خ ِ ک دَ ] (مص مرکب ) چهارمیخه کردن . سخت محکم و استوارکردن . استوار ساختن کاری یا امری . پابرجا نمودن .
-
جستوجو در متن
-
چهارمیخه
لغتنامه دهخدا
چهارمیخه . [ چ َ / چ ِ خ َ / خ ِ ] (ص نسبی ) استوار و محکم و پابرجا. رجوع به چارمیخه شود.