کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چارم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چارم
لغتنامه دهخدا
چارم . [ رُ ] (عددترتیبی ، ص نسبی ) چهارم . رابع. رابعة. و رجوع به چهارم شود.
-
واژههای مشابه
-
چارم اسطرلاب
لغتنامه دهخدا
چارم اسطرلاب . [ رُ اُ طُ ] (اِخ ) کنایه از قرآن مجید زیرا که کتاب چهارم است بعد از توراة و انجیل و زبور. (آنندراج ).
-
چارم عرض
لغتنامه دهخدا
چارم عرض . [ رُ ع َ رَ ] (اِ مرکب ) چهارم عرض . بعضی نوشته اند که مجازاً بمعنی انسانی است چه انسان مرتبه ٔ چهارم است از جسم مطلق و جسم نامی و حیوان . (آنندراج ) (غیاث ).
-
چارم کتاب
لغتنامه دهخدا
چارم کتاب . [ رُ ک ِ ] (اِخ ) چهارم کتاب . قرآن مجید را گویند. یعنی قرآن عظیم . (آنندراج )(شرفنامه ٔ منیری ). کتاب چهارم آسمانی پس از توراة وانجیل و زبور. قرآن کریم که پس از زبور داود و توراة موسی و انجیل عیسی کتاب چهارم آسمانی بشمار آید.
-
طارم چارم
لغتنامه دهخدا
طارم چارم . [ رَ م ِ رُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) طارم چهارم . فلک چارم . فلک چهارم .
-
اسطرلاب چارم
لغتنامه دهخدا
اسطرلاب چارم . [ اُ طُ ب ِ رُ ] (اِخ ) اسطرلاب چهارم .آفتاب . (مؤید الفضلاء) (شعوری از محمودی ) (آنندراج ). || چارم اسطرلاب . قرآن که چهارم کتاب آسمانی است یعنی زبور، توریة، انجیل ، قرآن : بخط احسن تقویم و آخرین تحویل به آفتاب هویت ، بچارم اسطرلاب ....
-
جستوجو در متن
-
خیز کردن
لغتنامه دهخدا
خیز کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خیز برداشتن . به تندی جهیدن و بلند شدن : از آن گرمی ز شه پرهیز کردی ز پیش شه بتندی خیز کردی . نظامی .روشنی بر دفتر چارم بریزکافتاب از چرخ چارم کرد خیز.مولوی .
-
رو درکشیدن
لغتنامه دهخدا
رو درکشیدن . [ دَ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) پنهان شدن . غایب شدن . از نظر ناپدید گشتن : چون حدیث روی شمس الدین رسیدشمس چارم آسمان رو درکشید.مولوی .
-
شاهزاده بانو
لغتنامه دهخدا
شاهزاده بانو. [ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) شاهزاده خانم . بانو که نسب بشاه برد : ای شاهزاده بانوی ایران بهفت جداقلیم چارم از تو چو فردوس هشتم است .خاقانی .
-
هادی مهدی غلام
لغتنامه دهخدا
هادی مهدی غلام . [ ی ِ م َ غ ُ ] (اِخ ) اشاره به سرور کائنات محمد مصطفی صلوات اﷲ علیه و آله است .(برهان ) (آنندراج ). محمد معین در حواشی برهان مینویسد این اشاره مأخوذ از شعر خاقانی است : گرچه همه دلکشند، از همه گل نغزترکو عرق مصطفاست ، وآن دگران خاک...
-
الوداع
لغتنامه دهخدا
الوداع . [ اَل ْ وَ ] (ع صوت ) بدرود باش . خداحافظ. در وقت جدایی از دوستان و مسافرت میگویند یعنی وداع میکنم . (از ناظم الاطباء). رجوع به وداع و مجموعه ٔ مترادفات ص 155 شود : الوداع ای دوستان من مرده ام رخت بر چارم فلک بر برده ام . مولوی (مثنوی ).الود...
-
امین اسرائیلی
لغتنامه دهخدا
امین اسرائیلی . [ اَ ن ِ اِ ] (اِخ ) محمدامین اسرائیلی . شاعر و اصلش از هندوستان بود و در شهر محمدپور اقامت داشت و منشی نواب سعادت اﷲخان بود. بنابنوشته ٔ صاحب صبح گلشن دیوان شعر داشته و کتاب گلشن سعادت ازوست . بیت زیر در صبح گلشن از وی نقل شده :نجابت...
-
منظره
لغتنامه دهخدا
منظره . [ م َ ظَ رَ / رِ ] (از ع ، اِ) منظرة. رجوع به منظرة شود. || کوشک . (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ). خانه بر طبقه ٔ برین .خانه بر بلندی . قسمت مرتفع از قصر و کاخی چون ایوان بی در. (از یادداشت مرحوم دهخدا). منظر : ای منظره و کاخ برآورده به خورشید...