کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چارطاق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چارطاق
لغتنامه دهخدا
چارطاق . (اِ مرکب ) اطاقی که در بالای سرایها بر چهار ستون بنا کنند. (حاشیه ٔ برهان چ معین ). طاقی که بر چهارپایه استوار باشد بی دیوار : «... و چارطاقها بساختند از چوب سخت بلند و آن را به گز بیاکندند...». (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 450). || نوعی از خیمه ٔ ...
-
چارطاق
لغتنامه دهخدا
چارطاق . (اِخ ) اسم مزرعه ای است از بلوک اقطاع کرمان . (مرآت البلدان ج 4 ص 50).
-
چارطاق
لغتنامه دهخدا
چارطاق . (اِخ ) اسم مزرعه ای است از مزارع بلوک سیرجان کرمان که رعایای نصرت آباد در آن زراعت میکنند. (مرآت البلدان ج 4 ص 50).
-
چارطاق
لغتنامه دهخدا
چارطاق . (اِخ ) چهارفرسخ و نیم میانه ٔ شمال و مغرب بیرم است . (فارسنامه ٔ ناصری ص 288).
-
چارطاق
لغتنامه دهخدا
چارطاق . (اِخ ) ده از دهستان سراجو بخش مرکزی شهرستان مراغه 17 هزارگزی شمال باختری مراغه 18/5 هزارگزی شمال خاوری شوسه ٔ مراغه دهخوارقان . دره دارای 50 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ چارطاق و محصول آنجا غلات ونخود. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی ، گلیم باف...
-
چارطاق
لغتنامه دهخدا
چارطاق . (اِخ ) یکی از دهات متعلقه ببلوک جهرم فارس است . (مرآت البلدان ج 4 ص 50). پنج فرسخ میانه ٔ شمال و مشرق جهرم است . (فارسنامه ٔ ناصری ص 190).
-
واژههای مشابه
-
چارطاق ارکانی
لغتنامه دهخدا
چارطاق ارکانی . [ ق ِ اَ ] (اِ مرکب ) دنیا. (آنندراج ) (مجموعه ٔ مترادفات ) : بشمع روشن خورشید میزند پنجه چراغ بخت تو در چارطاق ارکانی .ملا منیر (از آنندراج ).
-
چارطاق افکن
لغتنامه دهخدا
چارطاق افکن . [ اَ ک َ ] (نف مرکب ) کنایه از فراش باشد. (آنندراج ) : فلک بر زمین چارطاق افکنش زمین بر فلک چارنوبت زنش . نظامی (از آنندراج ).|| فراش و بستر . (ناظم الاطباء).
-
چارطاق خوابیدن
لغتنامه دهخدا
چارطاق خوابیدن . [ خوا / خا دَ ] (مص مرکب ) بر پشت خوابیدن . نوعی و شکلی از خفتن و دراز کشیدن که شخص به پشت خوابیده دو دست و دو پای را باز و دراز افکند.
-
واژههای همآوا
-
چارتاق
لغتنامه دهخدا
چارتاق . (ص مرکب ) چارطاق .بالتمام باز (در). رجوع به چارطاق و چهارطاق شود.
-
جستوجو در متن
-
چارتاق
لغتنامه دهخدا
چارتاق . (ص مرکب ) چارطاق .بالتمام باز (در). رجوع به چارطاق و چهارطاق شود.
-
آشکو
لغتنامه دهخدا
آشکو. (اِ) آشکوب : وین چارطاق ششدر هفت آشکوی چرخ یک تابخانه ٔ حرم کبریای اوست .خواجو.