کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چارشانه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چارشانه
لغتنامه دهخدا
چارشانه . [ ن َ / ن ِ ] (ص مرکب ) کسی که قدش کوتاه و شانه هایش پهن و قوی باشد. (از آنندراج ) : ز ضرب گرز کین از هر کرانه شده بالا بلندان چارشانه . محمد قلی سلیم (از آنندراج ). || قوی هیکل و تنومند. (آنندراج ). تنومند و قوی هیکل و فربه . (ناظم الاطباء...
-
جستوجو در متن
-
چهارشانه
لغتنامه دهخدا
چهارشانه . [ چ َ / چ ِ ن َ / ن ِ ] (ص مرکب ) دارای شانه های پهن و گشاده . با سینه ای پهن و قوی و پشتی فراخ . میانه بالائی با استخوان های درشت و سینه و کتفهای پهن و گشاده . دوبهری . مربوع الخلق . مربوع القامة. || تنومند. رجوع به چارشانه شود.
-
دکل
لغتنامه دهخدا
دکل . [ دَ ک َ ] (ص ) امردی که ریش او تمام برنیامده باشد و دست و پای بزرگ و گنده داشته باشد. (برهان ). امردی راگویند که دست و پای بزرگ لک و گنده داشته باشد و خطش هنوز ندمیده ، و آنرا «تکل » نیز گویند. (آنندراج ). امرد ضخم . || سخت درشت اندام و قوی . ...