کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیپوشش 1 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
پی بندی
لغتنامه دهخدا
پی بندی . [ پ َ / پ ِ ب َ ] (ص نسبی مرکب ، اِ مرکب ) ذوات الارجل المفصلیة. ج ، پی بندیان .
-
پی پیش
لغتنامه دهخدا
پی پیش . [ پ َ پی ] (ص مرکب ) (اصطلاح بازی اطفال ) در مرتبه و نفر دوم در حق بازی کردن . بعد از پیش . پشت ِسَردو (در تداول مردم قزوین ).
-
پی تاگراس
لغتنامه دهخدا
پی تاگراس . [ گ ُ ](اِخ ) از مردم لاسدمون ، از سرداران یونانی و فرمانده سی وپنج کشتی که در ایسوس به کورش اصغر ملحق شد. (ایران باستان ج 2 ص 1005).
-
پی تی
لغتنامه دهخدا
پی تی . (اِ) دیزی کوچک . دیزی . تیَره (در تداول مردم قزوین ). || آبگوشت .
-
پی کردن
لغتنامه دهخدا
پی کردن . [ پ َ / پ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) عقر. (تاج المصادر بیهقی ). قطع کردن وتر عرقوب ستور. بریدن عصب بالای پاشنه . پی زدن . پی بریدن : افحال ؛ پی بکردن اشتر بشمشیر. (تاج المصادر بیهقی ).
-
می سی سی پی
لغتنامه دهخدا
می سی سی پی .(اِخ ) بزرگترین رود کشورهای متحده ٔ امریکا که از دریاچه ٔ ایتاسکا در شمال ایالت مینه زوتا سرچشمه می گیرد و پس از مشروب ساختن بیش از سه میلیون کیلومتر مربع زمین هفت ایالت به خلیج مکزیک می ریزد. طولش در حدود 6300 کیلومتر است و اگررود میسور...
-
جستوجو در متن
-
کت زدن
لغتنامه دهخدا
کت زدن . [ ک َ زَ دَ ] (مص مرکب ) پی زدن .کندن حلقه ای از پوست درخت با تبر. (از جنگل شناسی ج 1ص 304). یکی از گزندهایی که بوسیله ٔ چوپانان به جنگل می رسد کت زدن یا پی زدن درخت می باشد. چوپانان فقط از علف جنگل استفاده می کنند و علاقه مند هستند که بر پو...
-
والاد
لغتنامه دهخدا
والاد. (اِ) سقف . (برهان قاطع) (آنندراج ) (جهانگیری )(انجمن آرا) (ناظم الاطباء). پوشش خانه . (جهانگیری ) (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) (انجمن آرا). پوشش . (آنندراج ). پوشش هرجائی . (فرهنگ خطی ). به معنی دیوار هم صادق است . (حاشیه ٔ معین بر برهان قاطع) ...
-
اکسون
لغتنامه دهخدا
اکسون . [ اَ / اِ ] (اِ) جامه ٔ سیاه قیمتی که بزرگان جهت تفاخر پوشند. (ناظم الاطباء) (برهان ) (از فرهنگ جهانگیری ) (از فرهنگ سروری ) (مؤید الفضلاء) (آنندراج ) (از شرفنامه ٔ منیری ) (از انجمن آرا). جامه ایست مثل زیبقی . (فرهنگ خطی ) (از شعوری ج 1 ورق...
-
کوشش کردن
لغتنامه دهخدا
کوشش کردن . [ ش ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مجاهدت . جهد کردن . سعی نمودن . جد کردن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). جد و جهد کردن و سعی نمودن . (ناظم الاطباء) : تا همچو مور بی خور و بی پوشش کوشش کنی و مال به دست آری ... ناصرخسرو.گر همی گویی که خانه ست این گ...
-
پا و پر
لغتنامه دهخدا
پا و پر. [ وُپ َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) قدرت و توانائی و تاب وطاقت . (برهان ). قدرت مقاومت و استقامت : تو دادی مرا زور و آئین و فرسپاه و دل و اختر و پا و پر. فردوسی .نه اسب و سلیح و نه پا و نه پرنه گنج و نه سالار و نه بوم و بر. فردوسی .کسی را که ی...
-
رانین
لغتنامه دهخدا
رانین . [ ن َ / نی ] (اِ) شلوار. (ناظم الاطباء). شلوار که بعربی رانان گویند. (از برهان ) (رشیدی )(آنندراج ) (انجمن آرا) (غیاث اللغات ). جنسی از پوشش . (شرفنامه ٔ منیری ). شلوار و ران پوش . شعوری گوید: درکلمه رانین یاء برای نسبت و نون برای تأکید نسبت...
-
جذب
لغتنامه دهخدا
جذب . [ج َ ] (ع مص ) کشیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). ضد دفع. مقابل دفع. (از اقرب الموارد). کشیدن بسوی خود. (ناظم الاطباء). درکشیدن . چسبیدن . مقابل ردع . (یادداشت مؤلف ). و منه : «وجدت الانسان ملقی بین اﷲ و بین ال...
-
فزونی
لغتنامه دهخدا
فزونی . [ ف ُ ] (حامص ) افزونی . بیشی . زیادتی . (یادداشت بخط مؤلف ). بسیاری و افزونی و کثرت و زیادتی . (ناظم الاطباء). فراوانی : بگنج و فزونی نگیری فریب به پی ار فراز آیدت یا نشیب . فردوسی .تو دل را به آز فزونی مسوزچنین بود تا بود این تیره روز. فرد...