کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیکارکش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پیکارکش
لغتنامه دهخدا
پیکارکش . [ پ َ / پ ِ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) پیکارکشنده . جدلی . که پیکار کشد. خصیم . (مهذب الاسماء).
-
جستوجو در متن
-
پیکارکشی
لغتنامه دهخدا
پیکارکشی . [پ َ / پ ِ ک َ / ک ِ ] (حامص مرکب ) عمل پیکارکش . جدل .
-
خصیم
لغتنامه دهخدا
خصیم . [ خ َ ] (ع ص ) خصومت کننده . دشمن . ج ، خصماء، خصمان . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). ستیزه گر. پیکارکش . (یادداشت بخط مؤلف ) : خلق الانسان من نطفة فاذا هو خصیم مبین . (قرآن 4/16). او لم یر الانسان اناخلقناه من نطفة فاذا هو...
-
جدلی
لغتنامه دهخدا
جدلی . [ ج َ دَ ] (ص نسبی ) جنگی و کسی که راغب و مایل به جنگ و جدال و خصومت باشد. (ناظم الاطباء).پیکارکش . (یادداشت مؤلف ). || آنکه بسیارجدل کند. آنکه عادت بجدل دارد. اهل جدل . مرد جدال . (یادداشت مؤلف ). آنکه مباحثه و مناظره کند. کسی که در هر کاری...