کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیچاک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پیچاک
لغتنامه دهخدا
پیچاک . (اِ مرکب ) پیچ و خم . (آنندراج ). || طره و زلف . (غیاث ). حلقه . (آنندراج ) : ننگست اگر بخاتم جمشید بنگریم پیچاک زلف یار نظیری بدست ماست . نظیری .|| (ص مرکب ) پیچنده و پیچدار. (فرهنگ نظام ). || پیچش . پیچ . ذوسنطاریا . شکم روش . علک . (ذخیره ...
-
واژههای مشابه
-
پیچاک محله
لغتنامه دهخدا
پیچاک محله . [ م َح َل ْ ل َ ] (اِخ ) موضعی به استرآباد روستاق مازندران . (سفرنامه ٔ رابینو ص 79 و 127 و 128 بخش انگلیسی ).
-
جستوجو در متن
-
دل پیچا
لغتنامه دهخدا
دل پیچا. [ دِ ] (اِ مرکب ) دل پیچه . پیچاک شکم . رجوع به دل پیچه شود.
-
طحار
لغتنامه دهخدا
طحار. [ طُ ] (ع اِمص ) نوعی از پیچاک شکم که در آن تنفس سخت باشد. || ژخیدن . (منتهی الارب ). سخت دم زدن .
-
بیرون روه
لغتنامه دهخدا
بیرون روه . [ رون ْ رُ وَ / وِ ] (اِ مرکب ) اسهال . شکم روش . تردد. اختلاف . (یادداشت مؤلف ). پیچاک شکم . و رجوع به اسهال شود.
-
پیچک محله
لغتنامه دهخدا
پیچک محله . [ چ َ م َ ح َل ْ ل َ ] (اِخ ) مرکز بلوک کتول در استرآباد. رجوع به پیچاک محله شود.
-
نستاک
لغتنامه دهخدا
نستاک . [ ن ِ ] (اِ) پیچاک شکم . (از انجمن آرا) (جهانگیری ) (برهان قاطع) (آنندراج ). پیچش . (انجمن آرا) (آنندراج ). شکم پیچ . (برهان قاطع). جهانگیری آرد: پیچاک [مرض پیچش ] شکم باشد. شاهد داده نشده و سراج احتمال می دهد [ با ] کناک که به معنی مذکور است...
-
شکم پیچ
لغتنامه دهخدا
شکم پیچ . [ ش ِ ک َ ] (اِ مرکب ) بهم پیچیدگی روده ها و پیچش روده . || ذوسنطاریا. (ناظم الاطباء). رجوع به ذوسنطاریا و پیچاک شکم شود.
-
اسهال خونی
لغتنامه دهخدا
اسهال خونی . [ اِ ل ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ذوسنطاریا . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). دل پیچه . سحج . اسهال دموی . پیچاک .
-
طحیر
لغتنامه دهخدا
طحیر. [ طَ ] (ع اِ) نوعی از پیچاک شکم که در آن تنفس سخت باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). زحیر. (تاج المصادر بیهقی ). || (مص ) رخیدن . سخت دم زدن . طحار مثله فی الکل . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
تزحیر
لغتنامه دهخدا
تزحیر. [ ت َ ] (ع مص ) سخت پیچان کردن شکم و روان شدن آن و سخت مبتلا گردیدن به علت پیچاک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). گشاده شدن شکم به سختی پیچش شکم چنانکه خون میرفته باشد و سخت مبتلا گردیدن به علت پیچاک . (آنندراج ) (از متن اللغة) (از اقرب الموار...
-
تزحر
لغتنامه دهخدا
تزحر. [ ت َ زَح ْ ح ُ ] (ع مص ) پیچاک کردن شکم و دم برآوردن و به بیماری زحیر مبتلا شدن . || روان شدن شکم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || زادن زن بچه را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد).
-
شکم روش
لغتنامه دهخدا
شکم روش . [ ش ِ ک َ رَ وِ ] (اِ مرکب ) شکم رو. اسهال . (ناظم الاطباء). پیچاک شکم . شکم روه . بیرون روه . اختلاف . تردد. اطلاق . (یادداشت مؤلف ). اسهال . شکم رو. دفعمواد دفعی از روده به صورت مایع و مخلوط با ترشحات نسج پوششی روده به دفعات زیاد در شبان...