کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیوند سهمرکزی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کهن پیوند
لغتنامه دهخدا
کهن پیوند. [ ک ُ هَم ْ / هُم ْ پ َی ْ/ پ ِی ْ وَ ] (ص مرکب ) کنایه از خانه زاد. (آنندراج ).غلامی که در خانه پیر شده باشد. (ناظم الاطباء). کنایه از خانه زاد قدیم . (فرهنگ فارسی معین ) : غلامی کو کهن پیوند باشدنه بنده بلکه خویشاوند باشد. امیرخسرو (از آ...
-
نخل پیوند
لغتنامه دهخدا
نخل پیوند. [ ن َ پ َی ْ / پ ِی ْ وَ ] (نف مرکب ) کسی که نخل عاشورا را با هنرمندی بسازد. || کسی که مجسمه ٔ نخل و درختان میوه را از موم و جز آن بسازد. || نقاشی که صورت درختها را بکشد.(فرهنگ نظام ). در تمام معانی رجوع به نخلبند شود.
-
نقش پیوند
لغتنامه دهخدا
نقش پیوند. [ ن َ پ َی ْ / پ ِی ْ وَ ] (نف مرکب ) نقش پرداز. نقاش . مصور. (ناظم الاطباء).
-
نکته پیوند
لغتنامه دهخدا
نکته پیوند. [ ن ُ ت َ / ت ِ پ َی ْ / پ ِی ْ وَ ] (نف مرکب ) ظریف و زیرک . (ناظم الاطباء). که در سخن نکته و لطیفه به کار برد : ندیم خاص شاپور خردمندبه همراهی سخن را نکته پیوند.امیرخسرو (از آنندراج ).
-
نیک پیوند
لغتنامه دهخدا
نیک پیوند. [ پ َ / پ ِ وَ ] (ص مرکب ) وفادار. نیک پیمان : به رستم چنین گفت پس شهریارکه ای نیک پیوند به روزگار.فردوسی .
-
سلسله پیوند
لغتنامه دهخدا
سلسله پیوند. [س ِ س ِ ل َ / ل ِ پ َی ْ / پ ِی ْ وَ ] (نف مرکب ) کسی که پیوند دهد قرابتها و نژادها را بهم . (ناظم الاطباء).
-
هم پیوند
لغتنامه دهخدا
هم پیوند. [ هََ پ َی ْ / پ ِی ْ وَ ] (ص مرکب ) قوم و خویش . عضو خانواده : نیست جز اشک کسش هم زانونیست جز سایه کسش هم پیوند.خاقانی .
-
پیوند بالا
لغتنامه دهخدا
پیوند بالا. [ وَ دِ ] (اِخ ) دهی از دهستان نهارجانات بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند. واقع در 64 هزارگزی جنوب خاوری بیرجند. جلگه . معتدل . دارای 42 تن سکنه . آب آن از قنات . محصول آنجا غلات و میوه جات . شغل اهالی آن زراعت و راه آن مالروست . (فرهنگ جغرافیائ...
-
پیوند بدنی
لغتنامه دهخدا
پیوند بدنی . [ پ َ / پ ِ وَ دِ ب َ دَ ] (ترکیب وصفی ،اِ مرکب ) نوعی پیوند و آن بیشتر در مرکبات و مو بکار رود و چنان باشد که قسمتی از پوست شاخه ٔ پایه را با مقداری چوب ببرند و دو موضع بریده شده را بر وی هم گذارند و با چسب و نخ پشم بیکدیگر بندند تا جوش...
-
پیوند برشی
لغتنامه دهخدا
پیوند برشی . [ پ َ / پ ِ وَ دِ ب ُ رِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نوعی پیوند در درختان و گیاهان . رجوع به پیوند و تصویر آن شود.
-
پیوند بریدن
لغتنامه دهخدا
پیوند بریدن . [ پ َ / پ ِ وَ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) قطع خویشی و نسبت و وصل و پیوستگی و اتحاد کردن . گسستن پیوند : آنچه نه پیوند یار بود بریدیم آنچه نه پیمان دوست بود شکستیم . سعدی .و نیز رجوع به پیوند شود.
-
پیوند پائین
لغتنامه دهخدا
پیوند پائین . [ وَ دِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان نهارجانات بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند. واقع در 46 هزارگزی جنوب خاوری بیرجند. جلگه . معتدل . دارای 14 تن سکنه . (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
-
پیوند تاجی
لغتنامه دهخدا
پیوند تاجی . [ پ َ / پ ِ وَ دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نوعی پیوند در درختان و گیاهان . رجوع به پیوند شود.
-
پیوند جانی
لغتنامه دهخدا
پیوند جانی . [ پ َ / پ ِ وَ دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) پیوند روحانی . (آنندراج ).
-
پیوند جستن
لغتنامه دهخدا
پیوند جستن . [ پ َ / پ ِ وَ ج ُ ت َ ] (مص مرکب ) وصل جستن . اتصال خواستن . || پیوستگی خواستن : آن بیت که استاد عجم گفت بدان وزن زنهار بدین جست همی شاید پیوند. عثمان مختاری . || خویشی خواستن : کنون با تو پیوندجویم همی رخ آتشی را بشویم همی .فردوسی .