کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیوندبریده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پیوندبریده
لغتنامه دهخدا
پیوندبریده . [ پ َ / پ ِ وَ ب ُ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) قطع خویشی و نسبت و بستگی و اتحاد و اتصال کرده . پیوندگسسته : ای یار جفا کرده و پیوند بریده این بود وفاداری و عهد تو به دیده . سعدی .رجوع به پیوند شود.
-
جستوجو در متن
-
جفاکرده
لغتنامه دهخدا
جفاکرده . [ ج َ ک َ دَ / دِ ] (مرکب ) جفاورزیده . ستم رواداشته . جور و ظلم کرده . آزاررسانیده : ای یار جفاکرده و پیوندبریده این بود وفاداری و عهد تو بدیده .سعدی .
-
بریده
لغتنامه دهخدا
بریده . [ ب ُدَ / دِ ] (ن مف / نف ) مقطوع . قطعشده . (ناظم الاطباء). أجذّ. جَذیذ. جَزیز. صَریم . ضَنیک . قَطیل . مَجزوز. مَحذوذ. مَحذوف . مَشروص . مَصروم . مَفروض . مَفصول . مَقطول . مَمنون . مَنجوّ. موضَّع. هِبِرّ : که چون برد خواهد سر شاه چین برید...