کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیوستگی کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پیوستگی کردن
لغتنامه دهخدا
پیوستگی کردن . [ پ َ / پ ِ وَ ت َ/ ت ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مواصلت . وصلت کردن . قرابت کردن . پیوستگی ساختن . وسیلت . (لغت ابوالفضل بیهقی ).
-
واژههای مشابه
-
درهم پیوستگی
لغتنامه دهخدا
درهم پیوستگی . [ دَ هََ پ َ / پ ِ وَ ت َ / ت ِ ] (حامص مرکب ) اختلاط و آمیختگی و اتصال مانند حصیر بهم بافته . (ناظم الاطباء). و رجوع به درهم پیوستن شود.
-
جستوجو در متن
-
موالاة
لغتنامه دهخدا
موالاة. [ م ُ ] (ع مص ) پیاپی کردن دو کار را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). پیاپی کردن .(دهار). || جدا کردن بعضی از گوسپندان رااز بعضی . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || دوستی . پیوستگی با هم نمودن . (منتهی الارب ). دوستی نمودن با کسی و پیوستن ب...
-
لحاک
لغتنامه دهخدا
لحاک . [ ل ِ ] (ع مص ) لحک . سخت کردن پیوستگی چیزی را. (آنندراج ).
-
قبوة
لغتنامه دهخدا
قبوة. [ ق َ وَ ] (ع اِمص ) پیوستگی میان دو لب و ضم کردن حرف را. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
تلاحک
لغتنامه دهخدا
تلاحک . [ ت َ ح ُ ] (ع مص ) سخت کردن پیوستگی چیزی را.(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || تداخل چیزی . || تلائم . (اقرب الموارد).
-
مواصلت
لغتنامه دهخدا
مواصلت . [ م ُ ص َ / ص ِ ل َ ] (از ع ، اِمص ) مواصلة. پیوستگی و اتصال . (ناظم الاطباء). وصال . پیوستگی . پیوستن . (غیاث ) : چون التقاء... تعذری داشت طلب مواصلت به طریق مکاتبه که آن را احداللقائین نام نهاده اند متعین بود. (از مکتوب شیخ صدرالدین قونیوی...
-
تهود
لغتنامه دهخدا
تهود. [ ت َ هََ وْ وُ] (ع مص ) آهستگی نمودن در سخن . || یهود شدن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ) (ازاقرب الموارد). || پیوستگی جستن به رحم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). پیوستگی جستن به رحم یا به حرمت . (از اقرب الموارد)....
-
پیوند ساختن
لغتنامه دهخدا
پیوند ساختن . [ پ َ / پ ِ وَ ت َ ] (مص مرکب ) پیوند کردن . || متحد شدن . به هم آمدن . پیوستگی کردن : نباید مهان سپه سربسرکه پیوند سازند با یکدگر. اسدی .|| زناشوئی کردن . مواصلت کردن .خویشی کردن : و عادت ملوک فرس و اکاسره آن بودی که از همه ٔ اطراف چون...
-
سلسلة
لغتنامه دهخدا
سلسلة. [ س َ س َ ل َ ] (ع مص ) پیوستگی چیزی بچیزی . (آنندراج ) (منتهی الارب ). پیوسته کردن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). || روان کردن آب را. (آنندراج ). || (اِ) پاره ٔ دراز از کوهان . (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
ولاء
لغتنامه دهخدا
ولاء. [ وِ ] (ع مص ) موالاة. پیاپی کردن . دمادم کردن : ولاء بین دو امر؛ پیاپی کردن دوکار را. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || پیوست یکدیگر کردن . (منتهی الارب ). پیوستگی کردن میان دو چیز. پیوستگی با هم نمودن . || دوستی با هم نمودن . (از اقرب المو...
-
اص
لغتنامه دهخدا
اص . [ اَص ص ] (ع مص ) درخشیدن چیزی . (منتهی الارب )(قطر المحیط). || سخت گردیدن گوشت ناقه ومحکم شدن پیوستگی الواح آن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). سخت شدن گوشت ناقه و پیوستگی الواح آن ، و پر شدن گوشت و بهبود یافتن و فربه شدن آن . (قطر المحیط). || ...
-
گسستگی
لغتنامه دهخدا
گسستگی . [ گ ُ س َس ْ ت َ / ت ِ ] (حامص ) شکاف . || رخنه . || شکستگی . || انقطاع .تفرق . || رهاشدگی . (ناظم الاطباء). || پراکندگی . (یادداشت بخط مؤلف ). || در تداول حکما، به معنی انفصال . ضد پیوستگی (اتصال ): گمان نیست که صورت جسم نه این سه اندازه ا...