کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیوس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پیوس
لغتنامه دهخدا
پیوس . (اِ) انتظار. امید. پیوز. (آنندراج ) (انجمن آرا). بیوس : با عقل کار دیده بخلوت شکایتی میکردم از نکایت گردون پرفسوس گفتم ز جور اوست که ارباب فضل راعمر عزیز میرود اندر سر پیوس . ابن یمین . || طمع. توقع. (برهان ).- به پیوسی ؛ توقع. طمع : به پیوسی...
-
جستوجو در متن
-
لوثیوس وروس
لغتنامه دهخدا
لوثیوس وروس . [ وِ ] (اِخ ) نام پسرخوانده ٔ آن تونینوس پیوس امپراطور روم . وی سردار سپاه روم و معاصر بلاش سوم پادشاه اشکانی و مأمور جنگ با پارتیها بوده است . (ایران باستان ج 3 ص 2495 و 2497).
-
مارکوس اورلیوس
لغتنامه دهخدا
مارکوس اورلیوس . [ اُ رِ ] (اِخ ) مارک اورل . در سال 121 م . در روم متولد شد و پسر خوانده ٔ امپراتور روم «آن تونینوس پیوس »بود و پس از درگذشت امپراتور در سال 161 م . به امپراتوری روم رسید و تا سال 180 م . امپراتور روم بود اودر جنگ بابربرها و پارتها و...
-
بلاش دوم
لغتنامه دهخدا
بلاش دوم . [ ب َ ش ِ دُوْ وُ ] (اِخ ) بیست وپنجمین پادشاه اشکانی .بعضی بلاش دوم را از پادشاهان دوران آشفتگی بعد از بلاش اول شمرده اند که معارض خسرو اشکانی بود و در قسمتی از ایران سلطنت کرد. و بعضی نیز دوره ٔ سلطنت او رااز 128 یا 129 م . (مرگ خسرو) تا...
-
هادریان
لغتنامه دهخدا
هادریان . (اِخ ) امپراتور روم ، که پس از مرگ تراژان در سال 117م . به جای وی نشست . آپ پیان اسکندرانی مورخ یونانی که در ابتدای قرن دوم میلادی به دنیا آمده است با وی همزمان است . هادریان مانند اکتاویوس اوگوست بر این عقیده بود که روم نباید در فکر بسط حد...
-
انتظار
لغتنامه دهخدا
انتظار. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) چشم داشتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (مصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). ترقب و توقع. (از اقرب الموارد). چیزی را چشم داشتن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). ارتقاب . توقع. تربص . ترقب . (از یادداشت مؤلف ). || درنگ کردن . ...
-
پنت
لغتنامه دهخدا
پنت . [ پ ُ ] (اِخ ) نام ولایت شمالی آسیای صغیر بر کنار پونتوکسن دریای سیاه (بحر اسود) و آن را به لاطینی پنتوس (بنطس عربی ) می گفتند. دولتی در آن سرزمین در عهد قدیم تشکیل شد که به دولت پنت معروف است ایرانیان در عصر داریوش از این سرزمین ایالتی (خشترپا...