کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیواز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پیواز
لغتنامه دهخدا
پیواز. [ پی ] (اِ) اجابت بود یعنی پاسخ دادن . (اوبهی ) (فرهنگ اسدی نخجوانی ) : به اومید رفتم بدرگاه اوی امید مرا جمله پیواز کرد. بهرامی .خداوندا دعایم باز پیوازمنم بیچاره و درمانده اهواز. استاد لطیفی (از شعوری ).رجوع بماده ٔ ذیل شود. (ظاهراً مصحف «پت...
-
پیواز
لغتنامه دهخدا
پیواز. [ پی ] (اِ) شب پره را گویند که خفاش باشد و آنرا مرغ مسیحا نیز نامند. (آنندراج ). مرغ عیسی . (برهان ). خر پیواز : در جهان روح کی گنجد بدن که شود پیواز هم فر همای .مولوی .
-
جستوجو در متن
-
بیواز
لغتنامه دهخدا
بیواز. [ بی ] (اِ) بیوازه . (انجمن آرا). پیواز. (رشیدی ).شب پره که آنرا مرغ عیسی گویند و بعربی خفاش . (از برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ). شپره که بتازی خفاش گویند. (رشیدی ). مرغ عیسی باشد و آن را خر بیواز نیز گویند. شب پره . (جهانگیری ). جانوریست که ...