کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پینکی زدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پینکی زدن
لغتنامه دهخدا
پینکی زدن . [ ن َ زَ دَ ] (مص مرکب ) چرت زدن : آن خواجه که چون چراغ یک آب نخوردتا بود ز پرتوش کسی فیض نبردمانند چراغی که بود کم روغن از اول عمر پینکی زد تا مرد.باقر کاشی (ازآنندراج ).
-
واژههای مشابه
-
پینکی زن
لغتنامه دهخدا
پینکی زن . [ ن َ زَ ] (نف مرکب ) چرت زن : ریزد ز دهانش آب حیوان گردد هرگاه پینکی زن .باقر کاشی (در تعریف مرغابی . از آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
استیسان
لغتنامه دهخدا
استیسان . [ اِ] (ع مص ) خوابناک گشتن . || غنودن . || پینکی زدن . اوناویدن . (تاج المصادر بیهقی ).
-
چرتیدن
لغتنامه دهخدا
چرتیدن . [ چ ُ دَ ] (مص جعلی ) چرت زدن . پینکی رفتن . مقابل واچرتیدن ، که از حال چرت بیرون آمدن باشد.
-
تهویم
لغتنامه دهخدا
تهویم . [ ت َ ] (ع مص ) غنودن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). سر فرودافکندن و جنبانیدن از خواب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تهوم . (اقرب الموارد). پینکی . پینکی رفتن . چرت زدن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به تهوم شود.
-
اخفاق
لغتنامه دهخدا
اخفاق . [ اِ ] (ع مص ) بی مراد بازگشتن جوینده . (منتهی الارب ). بی نیل مراد بازگشتن . دست از پا درازتر آمدن . || غزا کردن مرد و غنیمت نیافتن . تهی دست ماندن غازی از غنیمت و صیاد از صید و خداوند حاجت از مراد. (تاج المصادر بیهقی ). || بال زدن مرغ . (تا...
-
چرت
لغتنامه دهخدا
چرت . [ چ ُ ] (اِ)غنودگی و پینکی و حالت نیم خواب . (ناظم الاطباء). خواب کمی نشسته یا درازکشیده . (از فرهنگ نظام ). حالت آنکه او را خواب آمده ، لکن میخواهد بیدار ماند و پیاپی پلک های او بهم آید و باز گشاده شود. پی درپی چشم بر هم نهادن و باز کردن از غل...
-
ناویدن
لغتنامه دهخدا
ناویدن . [ دَ ] (مص ) (از: ناو + یدن ، پسوند مصدری ) لغةً: مانند «ناو» به چپ و راست متمایل شدن . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). تلوتلو خوردن چون شاخ درخت از نسیم . (فرهنگ خطی ). مید. مور. تمور. (از منتهی الارب ). ایستاده در یکجا به راست و چپ جنبیدن وح...
-
خفتن
لغتنامه دهخدا
خفتن . [ خ ُ ت َ ] (مص ) خواب کردن . خسبیدن . بخواب رفتن . (ناظم الاطباء). غنویدن . خفتیدن . مقابل بیدار شدن . خوابیدن . تمام سر و گردن و تنه و پایها رابدرازا بر زمین گستردن . بخواب شدن . هجعت . (یادداشت بخط مؤلف ). رقد. رقود. رقاد. تهجد. (تاج المصا...