کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پینوک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پینوک
لغتنامه دهخدا
پینوک . (اِ) پینو که قروت و کشک باشد. (برهان ).
-
جستوجو در متن
-
بینوک
لغتنامه دهخدا
بینوک . (اِ) دوغی که در آفتاب خشک سازند.(آنندراج ). بینو. پینو. پینوک . رجوع به پینو شود.
-
بینو
لغتنامه دهخدا
بینو. (اِ) پینو. پینوک . (برهان ). دوغ ترش خشک را گویند. (فرهنگ خطی ). کشک . اقط. قروت . و رجوع به پینو شود. || یک قسم ماهی خوراکی است که در گیلان صید میشود. (یادداشت مؤلف ).
-
پینو
لغتنامه دهخدا
پینو. (اِ) ماستینه . (خلاص ). دوغ ترش بود که خشک کرده باشند یعنی کشک . (فرهنگ اسدی نخجوانی ). بینو. کشک . قروت . ترف . پینوک . کریز. عبیثة. غبیثة. صنقعر. (منتهی الارب ) : شعر ژاژ از دهان من شکر است شعر نیک از دهان تو پینو. طیان .نیکی بگزین و بد به نا...