کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیلوان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پیلوان
لغتنامه دهخدا
پیلوان . [ ل ْ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) رجوع به پیلبان شود.
-
جستوجو در متن
-
فیلوان
لغتنامه دهخدا
فیلوان . [ فیل ْ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) پیلوان . (فرهنگ فارسی معین ). نگاهبان فیلان . فیلبان . پیلبان .
-
فیلبان
لغتنامه دهخدا
فیلبان .(ص مرکب ، اِ مرکب ) پیلبان . (فرهنگ فارسی معین ). آنکه از پیل مراقبت و نگهداری می کند، یا آنکه بر فیل سوار شود و با کجک بر سرش کوبد و او را براند. نگهبان فیل . پیلوان . فیلوان . فیال : فیل خوابی بیند و فیلبان خوابی ؛ هر کسی به فکر خودش است . ...
-
آینه ٔ پیل
لغتنامه دهخدا
آینه ٔ پیل . [ی ِ ن َ / ن ِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) دهل یا طبل بزرگ که آن را بر پیل مینواخته اند. و بعضی گفته اند جرس و درای و زنگ است که بر پیل آویزند : از ابر پیل سازم و از باد پیلوان وز بانگ رعد آینه ٔ پیل بی شمار. منوچهری .چون بلشکرگه او آ...