کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیشگاه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پیشگاه
لغتنامه دهخدا
پیشگاه . (اِ مرکب ) صدر. (دهار) (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). صدر مجلس . (غیاث ). صدر بیت . (زمخشری ). بالای مجلس . مقدم البیت ، مقابل درگاه . مقابل آستان . مقابل پایگاه . سدّه . (نصاب ). پیشگه . رجوع به پیشگه شود : بارگاه تو کارگاه وجودپایگاه تو پی...
-
جستوجو در متن
-
رواگ
لغتنامه دهخدا
رواگ . [ رَ ] (اِ) ایوانی که پیشگاه آن باز و گشاده باشد. (ناظم الاطباء). تالاری که پیشگاه آن باز باشد. (اشتینگاس ).
-
بین یدی
لغتنامه دهخدا
بین یدی . [ ب َ ن َ ی َ دَ ] (ع ق مرکب ) میان دو دست . در پیشگاه . جلو. پیش . برابر.- بین یدی َّ ؛ میان دو دست من . در پیشگاه من . پیش من .- بین یدیها ؛ پیش آن . (ترجمان القرآن جرجانی ).
-
اعلیحضرت
لغتنامه دهخدا
اعلیحضرت . [ اَ لا ح َ رَ ](اِ مرکب ) از القاب پادشاه است . (ناظم الاطباء). لقب مرکب از اعلی و حضرت که به پادشاهان و امامان دهند.برتر پیشگاه . بزرگ پیشگاه . پیشگاه عالی . و بهنگام خطاب به آخر آن الف ندا آرند، چنانکه در اعلیحضرتا.
-
آبش
لغتنامه دهخدا
آبش . [ ب ِ ] (ع ص ) آنکه پیرامون و پیشگاه خانه ٔ کسی را بطعام و شراب آراید.
-
صدائر
لغتنامه دهخدا
صدائر. [ ص َ ءِ ] (ع اِ) ج ِ صدیره است . صدائرالوادی ؛ بمعنی صدورالوادی . (منتهی الارب ). اعلای وادی و پیشگاه آن .
-
صدر بیت
لغتنامه دهخدا
صدر بیت . [ ص َ رِ ب َ / ب ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) پیشگاه خانه . پیش خانه . رجوع به صدرالبیت شود.
-
صدرالبیت
لغتنامه دهخدا
صدرالبیت . [ ص َ رُل ْ ب َ ] (ع اِ مرکب ) پیش خانه . (مهذب الاسماء). پیشگاه خانه . رجوع به صدر بیت شود.
-
موراک
لغتنامه دهخدا
موراک . [ م ِوْ ] (ع اِ) پیشگاه پالان شتر. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مورکة.
-
وصد
لغتنامه دهخدا
وصد. [ وُ ص ُ ] (ع اِ)ج ِ وصید، به معنی آستان و پیشگاه سرای . (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به وصید شود.
-
جلوخان
لغتنامه دهخدا
جلوخان . [ ج ِ ل َ ] (اِ مرکب ) زمین مسطحی که پیش در خانه ای باشد. (فرهنگ نظام ). پیشگاه خانه و میدانگاه جلو در خانه . (ناظم الاطباء).
-
پیش ایستادن
لغتنامه دهخدا
پیش ایستادن . [ دَ ] (مص مرکب ) برابر ایستادن . مقابل قرار گرفتن . در پیشگاه قرار گرفتن : نه پیش جز خدای جهان ایستاده ام زآن پس نه نیز هیچکسی را دوتا شدم .ناصرخسرو.
-
دست گزیدن
لغتنامه دهخدا
دست گزیدن . [ دَ گ ُ دَ ] (مص مرکب ) صدر مجلس و مسند طلبیدن . (آنندراج ) (برهان ). پیشگاه جستن . و رجوع به این ترکیب ذیل دست شود.
-
روباز
لغتنامه دهخدا
روباز. (ص مرکب ) گشاده رو. بی حجاب . (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس ). || هر چیز که پیشگاه آن باز باشد مانند درشکه . (از اشتینگاس ). || گستاخ . بیشرم و وَقِح . و رجوع به رو شود.