کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیشکَشى پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
پیشکشی
لغتنامه دهخدا
پیشکشی . [ ک َ / ک ِ ] (ص نسبی ) هدیه . تقدیمی . پیشکش . رجوع به پیشکش شود.
-
جستوجو در متن
-
لطفة
لغتنامه دهخدا
لطفة. [ ل َ طَ ف َ ] (ع اِ) هدیة. یقال : جاء لنا لطفة من فلان . (منتهی الارب ). ارمغان . پیشکشی .
-
تقدیمی
لغتنامه دهخدا
تقدیمی . [ ت َ ] (ص نسبی )پیشکشی و هر چیزی که بکسی پیشکش کنند. (ناظم الاطباء). اهدایی . رجوع به تقدیم و دیگر ترکیبهای آن شود.
-
هدیت
لغتنامه دهخدا
هدیت . [ هََ دی ی َ ] (ع اِ) هدیه . پیشکشی . تقدیمی .آنچه به دوستی فرستند در شادی و تهنیت : نظری به دوستان کن که هزار بار از آن به که تحیتی نویسی و هدیتی فرستی . سعدی .رجوع به هدیةشود.
-
رخصتانه
لغتنامه دهخدا
رخصتانه . [ رُ ص َ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) رخصتی . پیشکشی که شخصی جهت مرخصی خود دهد. (ناظم الاطباء). آنچه در ازاء دریافت دستورو اجازت پیشکش دهند. رخصتی . و رجوع به رخصتی شود.
-
خدمتانه
لغتنامه دهخدا
خدمتانه . [ خ ِ م َ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، اِ) هر چیزی که بمأمور حاکم بطور هدیه می دهند. (از ناظم الاطباء). قُلﱡق . قولق . (یادداشت بخط مؤلف ) پیشکشی . نعل بها.
-
جان بدستارچه دادن
لغتنامه دهخدا
جان بدستارچه دادن . [ ب ِ دَ چ َ / چ ِ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از جان بشکرانه دادن و پیش کش نمودن باشد. (برهان ) (آنندراج ). جان تقدیم کردن . (ناظم الاطباء) : جان بدستارچه دهم او راکز غبب طوق دربراندازد. خاقانی (از آنندراج ).|| زر پیشکشی دادن . (ناظم ا...
-
خانزاده
لغتنامه دهخدا
خانزاده . [ دَ / دِ ] (اِخ ) علاءالملک ترمذی . یکی از بزرگان است و وقتی که امیرتیمور از گذر ترمذ بر آمویه عبور نمود در خانه ٔ این خانزاده وارد شد و او آنچه لوازم طوی و پیشکشی بود بتقدیم رسانید و بعد از آن امیرتیمور از آنجا به کش رفت . (از حبیب السیر ...
-
هدیه آوردن
لغتنامه دهخدا
هدیه آوردن . [ هََ دْ / هَِ دْ ی َ / ی ِ وَ دَ ] (مص مرکب ) پیشکشی آوردن . چیزی را به رسم پیشکش به نزد بزرگی بردن : پیش آمد و خدمت کرد و بسیار نثار و هدیه آورده بود. (تاریخ بیهقی ). به هرات آمد و فراوان مال و هدیه آورد. (تاریخ بیهقی ).تا مرا بوبکر نا...
-
بخشیدنی
لغتنامه دهخدا
بخشیدنی . [ ب َ دَ ] (ص لیاقت ) چیزی که قسمت کردن آن واجب است . واجب القسمه . (از یادداشت مؤلف ). قسمت کردنی : زن و خانه و چیز بخشیدنیست تهی دست کس با توانگر یکیست .فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 8 ص 2302).مزدک گفت مال بخشیدنی است میان مردمان . (سیاست ن...
-
سلامانه
لغتنامه دهخدا
سلامانه . [ س َ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، اِ مرکب ) نذر و پیشکشی که وقت سلام کردن به کسی دهند چنانکه در عروسی داماد را مردم طرف عروس میدهند. (آنندراج ). || مالیاتی که بمناسبت بار عام پادشاه یا بسبب دریافت خبر او پردازند. (فرهنگ فارسی معین ) : یک نظر حور ...
-
پیشکش
لغتنامه دهخدا
پیشکش . [ ک َ / ک ِ ] (مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) پیشکشی . در پیش کردن چیزی کسی را تا او بستاند. تقدیم کردن چیزی به کسی تا بگیرد آنرا. تقدمه .بخشیدن کوچکی چیزی را ببزرگی . تقدیم کردن کهتری چیزی را به مهتری . هدیه ٔ کهتران به مهتران : خاقانیا بکعبه رس...
-
دواب
لغتنامه دهخدا
دواب . [ دَ ] (از ع ، اِ) ج ِ دابة، و در عربی به تشدید باء و به معنی مطلق جنبندگان یعنی جانوران است ولی در فارسی بدون تشدید باء و بیشتر به معنی ستور که سواری می دهد و بار می کشد استعمال شود. چارپایان که سواری و بارکشی را باشند. (از یادداشت مؤلف ). ح...
-
طرایف
لغتنامه دهخدا
طرایف . [ طَ ی ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ طریفة. چیزهای لطیف و خوش . طرائف . || مالهای نو و تازه . (غیاث اللغات ). || میوه های نادر و غیر آن . (منتهی الارب ). هر شی ٔ نادر : ببردند سیصد شترسرخ موی طرایف بسی بود چینی بروی . فردوسی .طرایف که باشد به چین اندرون...