کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیشقدم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
پیش قدم
لغتنامه دهخدا
پیش قدم . [ ق َ دَ ] (ص مرکب ) مقدم . سابق . که پیش قدمی کند. که نخست بکاری درآید. که در کارها مقدم باشد. || آنکه بر دیگران سابقه ٔ دوستی و خدمتگزاری دارد. || در اصطلاح علم فتوت از علوم تصوف ، در فارسی مترادف کبیر که او را شیخ و پدر نیز گویند. بزرگ ق...
-
جستوجو در متن
-
پیشقدمی
لغتنامه دهخدا
پیشقدمی . [ ق َ دَ ] (حامص مرکب )حالت و چگونگی پیشقدم . عمل پیشقدم . سبقت و چُستی . صاحب آنندراج آرد: تصمیم در کاری و جلو رفتن با جسارت و با لفظ کردن و نمودن و شدن و بودن استعمال شود.
-
سلسیوس
لغتنامه دهخدا
سلسیوس . [ س ِ ] (اِخ ) آندر... (1701 - 1744 م .) منجم سوئدی . وی تحقیقاتی در نجوم دارد و درباره ٔ ساخت میزان الحراره ٔ صددرجه ای پیشقدم است . (فرهنگ فارسی معین ).
-
رأس البشنک
لغتنامه دهخدا
رأس البشنک . [ رَءْ سُل ْ ب َ ن َ ] (ع اِ مرکب ) اسب نری که جلو قافله باشد و سر آن را با زنگوله ها و پر مرغ می آرایند و آن با کبر و ناز حرکت کند و دیگر چهارپایان بدنبال وی راه روند. (از المنجد). پیشاهنگ . اسب پیشاهنگ . || کنایه از کسی که در پیشاپیش ...
-
رت
لغتنامه دهخدا
رت . [ رَت ت ] (ع ص ، اِ) مهتر. ج ، رُتان ، و رُتوت ، یقال هؤلاء رتوت البلاد؛ ای رؤسائها. (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رئیس قوم . پیشقدم آنان . (از اقرب الموارد). رئیس و بزرگ . (ناظم الاطباء). یقال فلان من رتوت البلد؛ ای من افاضلهم . (...
-
اسد
لغتنامه دهخدا
اسد. [ اَ س َ ] (اِخ ) (اتابک ...) صاحب دربند در زمان سلطان جلال الدین خوارزمشاه طفلی بود در تحت سرپرستی اتابکی ملقب به اسد. این اتابک بطیب خاطر بخدمت سلطان رسید و در دادن راه عبور بسپاهیان قنقلی و قبچاقی خود پیشقدم شد. جلال الدین هم او را اکرام کرد ...
-
اتابکان الجزیره و شام
لغتنامه دهخدا
اتابکان الجزیره و شام . [ اَ ب َ ن ِ اَ ج َ رَ وَ ] (اِخ ) یا امرای زنگی (521 - 648 هَ . ق .). اتابک عمادالدین زنگی پسر آق سنقر حاجب یکی از غلامان ترک ملکشاه بود که از سال 478 تا 487 هَ . ق . در حلب از جانب تتش نیابت می کرد و در آخر کاربر او قیام کرد...
-
عمادالدین زنگی
لغتنامه دهخدا
عمادالدین زنگی . [ ع ِ دُدْ دی ن ِ زَ ] (اِخ ) (اتابک شهید...). زنگی بن آق سنقر حاسب ، ملقب به عمادالدین و مکنی به ابوالجواد. سرسلسله ٔ اتابکان موصل و الجزیره و شام . وی از غلامان ترک ملک شاه بود که از سال 478 تا 487 هَ . ق . در حلب از جانب تتش نیابت...
-
کبیر
لغتنامه دهخدا
کبیر. [ ک َ ] (ع ص ) بزرگ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ترجمان القرآن جرجانی ص 81). بزرگ و کلان . (ناظم الاطباء). کبیرة مؤنث آن است . ج ، کِبار. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و کُبَراء. (اقرب الموارد). و مَکبوراء. (منتهی الارب ) (آنندراج ) : چون ...
-
تاج الدین
لغتنامه دهخدا
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) (سید...) ابوعبداﷲ محمدبن سید ابوجعفر قاسم بن حسین بن معیة الحلی الحسنی الدیباجی ، و این نسبت بفروش دیبا (دیباج )است مثل زجاجی نسبت به زجاج . از مشاهیر علماء در طرق اجازات است و نظیر وی در کثرت اساتید و مشایخ دیده نشده و...
-
رنسانس
لغتنامه دهخدا
رنسانس . [ رُ ن ِ سا ] (فرانسوی ، اِ) احیاء. بازگشت به زندگی . اعاده ٔ حیات . تولد جدید.تجدید حیات . || (اِخ ) اصطلاحاً، بطور خاص دوره ٔ تجدد و جنبشی را گویند که در پایان قرون وسطی و آغاز قرون جدید (قرن 14 - 16 م .) برای احیای ادبیات و علوم و صنایع د...
-
پیشرو
لغتنامه دهخدا
پیشرو. [ رَ / رُو ] (نف مرکب ) پیش رونده : ابا لشکر و جنگسازان نوطلایه به پیش اندرون پیشرو. فردوسی . || مقدم . سابق . (دهار). که نخست رفتن گیرد. که قبل از دیگران رود. پیشقدم . مقابل پس رو. کسی که پیشاپیش کسان رود خاصه پیشرو سپاهیان و آنرا مقدمه و مقد...
-
کاتب چلبی
لغتنامه دهخدا
کاتب چلبی . [ ت ِ چ َ ل َ ] (اِخ ) سالی به یک آرد: لقب الحاج مصطفی بن عبداﷲ مؤلف کشف الظنون است . وی یکی از مشاهیر علماء عثمانی و فرزند مردی سپاهی است . بسال (1000 هَ . ق .) در استانبول تولد یافته و نزد علمای معروف عصر خود مانند قاضی زاده ، اعرج مصط...
-
اردو
لغتنامه دهخدا
اردو. [ اُ ] (ترکی ، اِ) (زبان ...) نام زبانی که اکنون در پاکستان و هندوستان رایج است . اساس این زبان مختلط است . السنه ٔ هند و آریائی و فارسی هیچیک نمیتوانند ایجاد زبان مزبور را بخود منحصر دانند. از جهت لغات و صرف و نحو، اردو از این دو زبان استفاده ...