کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیشرفت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پیشرفت
لغتنامه دهخدا
پیشرفت . [ رَ ] (مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) رجوع به پیش رفتن شود. || ترقی .
-
واژههای مشابه
-
پیشرفت داشتن
لغتنامه دهخدا
پیشرفت داشتن . [ رَ ت َ ] (مص مرکب ) ترقی داشتن . پیشروی داشتن .- پیشرفت داشتن کاری یامقصودی ؛ میسر بودن آن .- پیشرفت نداشتن کاری یا مقصودی ؛ میسر نبودن آن .
-
پیشرفت کردن
لغتنامه دهخدا
پیشرفت کردن . [ رَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پیشروی کردن . جلو رفتن . || ترقی کردن . || میسر بودن .
-
جستوجو در متن
-
کارشکنی
لغتنامه دهخدا
کارشکنی . [ ش ِ ک َ ] (حامص مرکب ) ممانعت از پیشرفت کار. || بهتان و افتراء. (ناظم الاطباء). سعایت . اخلال در امر. موانع برای پیشرفت کاری ایجاد کردن و با کردن صرف شود.
-
کارشکن
لغتنامه دهخدا
کارشکن . [ ش ِ ک َ ] (نف مرکب ) هر چیز که مانع از پیشرفت کار باشد. (ناظم الاطباء). آنکه کار شکنی کند. ساعی . واشی .
-
مین گذاری
لغتنامه دهخدا
مین گذاری . [ گ ُ ] (حامص مرکب ) جای دادن مین (آلت منفجرشونده ) در محل های مخصوص برای جلوگیری از هجوم یا پیشرفت دشمن . رجوع به مین شود.
-
خار راه
لغتنامه دهخدا
خار راه . [ رِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مانع و حایل . (آنندراج ). مزاحم . مانع. سد راه پیشرفت .
-
یاخچی
لغتنامه دهخدا
یاخچی . (ترکی ، ص ، ق ) کلمه ٔ ترکی است به معنی خوب . یاخشی . رجوع به یاخشی شود.- یاخچی یاخچی کردن کسی را ؛ او را آلت بی اراده ٔ پیشرفت مقاصد خود ساختن . رجوع به یاخشی شود.
-
کارراه انداز
لغتنامه دهخدا
کارراه انداز. [ اَ ] (نف مرکب ) کسی که کار دیگران را انجام دهد. کسی که در پیشرفت امور دیگران کمک کند. کارراه انداز قوی ؛ وِشکَردَه . (از سبک شناسی ج 2 ص 302).
-
بادیوس
لغتنامه دهخدا
بادیوس . (اِخ ) کُنراد. پسر ژوزه بادیوس . از طباعان معروف است و مانند پدرش بترقی و پیشرفت فن طبع خدماتی کرد. رجوع بماده ٔ قبل شود. (قاموس الاعلام ترکی ).
-
ترقیخواه
لغتنامه دهخدا
ترقیخواه . [ ت َ رَق ْ قی خوا / خا ] (نف مرکب ) خواهنده ٔ ترقی . کسی که دارای فکر بلند اجتماعی باشد. کسی که با عقب ماندگی اجتماع مبارزه کند. کسی که موجب پیشرفت اجتماع باشد.
-
جوش و خروش
لغتنامه دهخدا
جوش و خروش . [ ش ُ خ ُ ] (ترکیب عطفی ، اِمرکب ) داد و فریاد و هیاهو برای پیشرفت امری . || غلیان و صدایی که از آن برخیزد : خمها همه در جوش و خروشند ز مستی وآن می که در آنجاست حقیقت نه مجاز است .حافظ.
-
پیشروی
لغتنامه دهخدا
پیشروی . [ رَ ] (حامص مرکب ) عمل پیشرو. بجلو رفتن و پیشرفت کردن . || امامت . دلهثة. (منتهی الارب ). قیادت : آلت خسروی و پیشروی همه داده ست مر ترا یزدان . فرخی .|| تجاوز از حد طبیعی . رجوع به پیشروی کردن شود. || ترقی .