کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیشخدمت سفره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
غلام پیشخدمت
لغتنامه دهخدا
غلام پیشخدمت . [ غ ُ م ِ خ ِ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) پیشخدمت نابالغ. پسر نابالغ از شاهزادگان یا رجال درباری که در اندرون خدمت شاه کردی از قبیل قلیان بردن و آفتابه و گلدان گذاشتن و امثال آن .
-
پیشخدمت باشی
لغتنامه دهخدا
پیشخدمت باشی . [ خ ِ م َ ] (اِ مرکب ) رئیس پیشخدمتان . مهتر خدمتکاران .
-
جستوجو در متن
-
سفره چی
لغتنامه دهخدا
سفره چی . [ س ُ رَ / رِ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) خوان دار. پیشخدمت . مقرب . که طعام قسمت کند بر سر سفره .
-
فرخشاد
لغتنامه دهخدا
فرخشاد. [ ف َرْ رُ ] (اِ) یا پدشخور، به معنی پیش خور و عنوان یکی از مناصب درباری در زمان ساسانیان است . فرخشاد عنوان پیشخدمت های سفره ٔ شاهی بوده است . (از ایران در زمان ساسانیان کریستن سن ترجمه ٔ رشیدیاسمی چ 2 ص 436). رجوع به پدشخوار و پدشخور شود.