کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیشخانه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
پیش خانه
لغتنامه دهخدا
پیش خانه . [ پیش ْ / ش ِ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) (باضافت و بی اضافت ) مقابل پس خانه . رحبه . وصید. روق . (منتهی الارب ). مقدم البیت .(اقرب الموارد). رواق [ رُ / رَ ] . (منتهی الارب ). صدر بیت . رواق که پیشگاه خانه باشد. (برهان ). || ایوانی که در مرتبه...
-
جستوجو در متن
-
اروقه
لغتنامه دهخدا
اروقه . [ اَ وِ ق َ ] (ع اِ) ج ِ رواق ، به معنی خانه ای که بخرگاه ماند. سایبان . پیشخانه . خرگاه .
-
پس خانه
لغتنامه دهخدا
پس خانه . [ پ َ ن َ /ن ِ ] (اِ مرکب ) پشت خانه . داخل و اندرون سرای . || بُنه و اسباب شاهی یا امیری که از پس آرند،از آنکه در راه محتاج الیه نباشد. مقابل پیشخانه .
-
بشخانه
لغتنامه دهخدا
بشخانه . [ ب َ ن َ / ن ِ ] (معرب ، اِ) معرب پیشخانه ، کریاس و جلوخان . (ناظم الاطباء). از فارسی پشه خانه . ج ، بشاخین . پشه بند. (از دزی ج 1 ص 88).
-
پیشانه
لغتنامه دهخدا
پیشانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) پیشان . پیشخانه . پیش مکان . صدر مجلس . بالای خانه . مقابل پای ماچان و صف نعال : نیست مستی که مرا جانب میخانه بردجانب ساقی گلچهره ٔ دردانه بردنیست دستی که کشد دست مرا یارانه وزچنین صف نعالم سوی پیشانه برد.مولوی .
-
خوش منزل
لغتنامه دهخدا
خوش منزل . [ خوَش ْ/ خُش ْ م َ زِ ] (ص مرکب ) آنکه از طرف سلاطین و امراءپیشتر رود و جا برای فروکش خوش کند. (آنندراج ) : پیشخانه داران سرکار جهان مدار با خوش منزلان سبقت شعار کوچ هر منزلی به بارگاه عظمت دستگاه بیارایند.(نعمت اﷲخان عالی در بهادرشاه به ...
-
پیشان
لغتنامه دهخدا
پیشان . (اِ مرکب ، ق مرکب ) مقابل پایان . پیش پیش . که از آن پیشتر چیزی دیگر نباشد یعنی انتها. (برهان ). پیش پیش بود. که از آن هیچ چیز پیشتر نباشد. (جهانگیری ) : هرچه می بینی که در پایان بودآن نه در پایان که در پیشان بود. عطار.پیشگاه عشق را پیشان که ...
-
روق
لغتنامه دهخدا
روق . [ رَ ] (ع ص ، اِ) شاخ . ج ، اَرواق . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). شاخ ستور. (دهار). سرون . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || پاره ای از شب . || طرف پایین خانه . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || آغاز...
-
رواق
لغتنامه دهخدا
رواق . [ رِ / رُ ] (ع اِ) خانه ای که به خرگاه ماند و یا سایبان . (منتهی الارب ). خانه ٔ شبیه فسطاط . (از اقرب الموارد). سقف مقدم خانه . (مهذب الاسماء) (از معجم متن اللغة). سقفی که در مقدم خانه سازند و از این تقریر مستفاد می شود که همین است که به هندی...
-
خانه
لغتنامه دهخدا
خانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) آن جایی که در آن آدمی سکنی می کند. (ناظم الاطباء). سرا. منزل . مستَقَرّ : برگزیدم بخانه تنهایی از همه کس درم ببستم چست . شهیدبلخی .کنون همانم و خانه همان و شهر همان مرا نگویی کز چه شده ست شادی سوگ . رودکی .سبک پیرزن سوی خانه...