کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیشباره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پیشباره
لغتنامه دهخدا
پیشباره . [ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) پیش پاره . حلوای بریده . شفارج ، فیشفارج ؛ نوعی حلوا. رجوع به پیشیاره و پیشپاره شود.
-
جستوجو در متن
-
شفارج
لغتنامه دهخدا
شفارج . [ ش ُ رِ ] (معرب ، اِ) از پیشیاره ٔ فارسی . خوانچه و طبقی که تنقلات و گل در آن کرده در مجلس آرند. (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). فیشفارج . بشارج . پیشباره ٔ فارسی . (از المعرب جوالیقی ص 204 و ذیل آن ). || نوعی حلوا. (ناظم الاطباء). پیش یاره . ...
-
بیشباره
لغتنامه دهخدا
بیشباره . [ رَ / رِ ] (اِ) قطعه گوشتهای پخته شده ، و کلمه ٔ شبارق یا شفارج و فیشفارج و بشارج معرب آن است . (از المعرب جوالیقی ص 204). اما ظاهراً این کلمه تصحیفی از پیشباره بمعنی خوانچه ٔ تنقلات و پیش غذا است . رجوع به پیشپاره و حاشیه ٔ معرب جوالیقی چ...
-
ج
لغتنامه دهخدا
ج . (حرف ) حرف ششم است از حروف الفبای فارسی و حرف پنجم از حروف هجای عرب و حرف سوم از حروف ابجد و بحساب جُمَّل نماینده ٔ عدد سه است . و نزد لغویان و اهل صرف و نحو نشانه است جمع را و در تجوید علامت خاصه ٔ وقف جائز است و از حروف مصمته و شجریه و محقوره و...