کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیست پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پیست
لغتنامه دهخدا
پیست . (ص ) پیس . ابرص . شخصی که علت برص و جذام داشته باشد. (آنندراج ) (برهان ). || مبروص .
-
پیست
لغتنامه دهخدا
پیست . (فرانسوی ، اِ) محوطه یا میدانی برای دو یا اسب دوانی یا بازی . || فضا و محلی مسطح اعم از مسقف یا غیرمسقف برای رقص .
-
جستوجو در متن
-
تاختگاه
لغتنامه دهخدا
تاختگاه . (اِ مرکب ) جایی که در آن اسب را دوانند مسابقه را. پیست . خطی است که اسبهای دونده در اسب دوانی در آن می دوند. (فرهنگستان ).
-
پیستی
لغتنامه دهخدا
پیستی . (ص نسبی ) منسوب به پیست . پیسی برص : بر پهلوی چپ وی یک درم سپیدی است که بجز از پیستی است . (کشف المحجوب هجویری ). رجوع به پیسی شود.
-
برف کوبی
لغتنامه دهخدا
برف کوبی . [ ب َ ] (حامص مرکب ) کوفتن برف و سفت کردن آن برای آماده کردن پیست اسکی جهت مسابقات و تمرین . (فرهنگ فارسی معین ).
-
ابرص
لغتنامه دهخدا
ابرص . [ اَ رَ ] (ع ص ، اِ) آنکه به برص مبتلا باشد. برص دار. پیس . (مهذب الاسماء). پیسه . پیس اندام . پیست . اَبقع. اَسلع. مؤنث : بَرْصاء. ج ، بُرْص : اکمه و ابرص چه باشد مرده نیززنده گردد از فسون آن عزیز. مولوی .- سام ّ ابرص ؛ جنسی از کرباسو و وزغ...
-
پیس
لغتنامه دهخدا
پیس . (اِ) پیست . پیسی . (زمخشری ). لکها که بربدن افتد. برص . (خلاص ). علتی که آنرا بعربی برص خوانند. (برهان ). برصاء. ابرص . (بحر الجواهر) (تاج المصادر). بیاض یظهر فی ظاهرالبدن و یغور و یکون فی سایرالاعضاء حتی یصیرلون البدن کله ابیض و یقال لهذاالنوع...
-
پاسبان
لغتنامه دهخدا
پاسبان . (ص مرکب ، اِ مرکب ) (از پاس و بان حافظ، حارس .) حارس . (مهذب الاسماء). آنکه شب بدرگاه ملوک پاس دارد. (صحاح الفرس ). نگاهبان . نگهبان . قراول . یَزَک .جاندار. پادَه . جانه دار. پاد. محافظ. محافظت کننده . (برهان ). حافظ. مراقب . رقیب . نگهدار....