کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیزون پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پیزون
لغتنامه دهخدا
پیزون . [ زُ ] (اِخ ) مردی صاحب اقتدار و با حسن اخلاق بود. گالبه وی را بمعاونی برگزید و سپس به امپراطوری رسید ولی فقط پنج روز از این مقام برخوردار شد، پرتوریانها بتحریک اوتو ویرا با گالبه از میان برداشتند. رجوع به کلمه ٔ پیسون در قاموس الاعلام ترکی ش...
-
پیزون
لغتنامه دهخدا
پیزون . [ زُ ] (اِخ ) از مورخان رومی . وی در علم حقوق دست داشت و بفصاحت و بلاغت اشتهار پیدا کرده بود. بعض از قوانین و نظامات مفیده را وضع کرده و در سنه ٔ 133 م . کنسول بوده است . رجوع به کلمه ٔ پیسون در قاموس الاعلام ترکی شود.
-
پیزون
لغتنامه دهخدا
پیزون . [ زُن ْ ] (اِخ ) کنئوس کالپورنیوس . سیاستمدار مشهور رومی . وی علیه نرون اتحادیه ای تشکیل داد اما چون توطئه ٔ وی کشف شد در حمام شریان خویش بگشاد و درگذشت (65 م .). رجوع به پیسون و رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.
-
پیزون
لغتنامه دهخدا
پیزون . [ زُن ْ ] (اِخ ) کئوس کالپورنیوس . کنسول روم بسال 67 ق .م . رجوع به پیسون در قاموس الاعلام ترکی شود.
-
پیزون
لغتنامه دهخدا
پیزون . [ زُن ْ ] (اِخ ) پیسون . از خانواده ٔ پیزون مورخ روم بود. و در کنسول تاریخ 58 ق .م . و والی مقدونیه در سنه ٔ 57. وی در سال 48 ق .م . بر اثر نفی سیسرون مشهور باکلودیوس اتحاد کرد و بیاری داماد خود قیصر از مجازات محکومیتی رهایی یافت . نطقی که سی...
-
پیزون
لغتنامه دهخدا
پیزون . [ زُن ْ ] (اِخ ) پسر پیزونی است که در 58 ق .م . کنسول بود. وی در15 ق .م . کنسول بود و در عصر اوگوستوس امین شهر روم شد. رجوع به کلمه ٔ پیسون در قاموس الاعلام ترکی شود.
-
پیزون
لغتنامه دهخدا
پیزون . [ زُن ْ ] (اِخ ) از خانواده ٔ پیزون در زمان اوگوستوس کنسول و در عهد تیبر والی سوریه گردید. مردی بیدادگر بود و سرانجام بقصد فرار از مجازات اتهامی که بر او وارد شده بود خودکشی کرد. رجوع به کلمه ٔ پیسون در قاموس الاعلام ترکی شود.
-
پیزون
لغتنامه دهخدا
پیزون . [ زُن ْ ] (اِخ ) کوییوم . از علمای مشهور طبیعی هلنددر قرن 17 م . وی مدتی در لیدن و آمستردام بپزشکی اشتغال ورزید سپس در معیت پرنس باسو به برزیل رفت ، بعداز گذشته شدن پرنس بخدمت مارگراف فردریک کوییوم داخل شد و هر دو در برزیل مشغول اکتشافات علمی...
-
جستوجو در متن
-
ژرمانیکوس
لغتنامه دهخدا
ژرمانیکوس . [ ژِ ] (اِخ ) نام سردار رومی از خاندان اگوست ، پسر بزرگ دروزوس برادر تیبریوس قیصر روم ، معاصر اردوان سوم اشکانی و پدر آگری پین و پدربزرگ نرون . وی بسال 18 م . بنابه فرمان عموی خود قیصر روم به فرمانفرمائی کل آسیای رومی (از داردانل تا فرات ...