کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیروی کردن از پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
انداع
لغتنامه دهخدا
انداع . [ اِ ] (ع مص ) پیروی خوی ناکسان کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). پیروی کردن از اخلاق افراد پست . (از اقرب الموارد). و رجوع به ندع شود.
-
تقلید کردن
لغتنامه دهخدا
تقلید کردن . [ ت َ ک َ دَ ](مص مرکب ) پیروی کردن و متابعت نمودن و نقل کردن و از روی ساخت دیگری چیزی را ساختن و اقتدا کردن به طریقه و روش کسی . (ناظم الاطباء). رجوع به تقلید شود.
-
مساتلة
لغتنامه دهخدا
مساتلة. [ م ُ ت َ ل َ ] (ع مص ) پس روی کردن . (منتهی الارب ). پیروی کردن و از پس کسی رفتن . (ناظم الاطباء). متابعت . (اقرب الموارد).
-
تعقبل
لغتنامه دهخدا
تعقبل . [ ت َ ع َ ب ُ ] (ع مص ) پس کسی آمدن و پیروی او نمودن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تعقب کسی کردن . (از اقرب الموارد). پس آمدن و پیروی نمودن . (آنندراج ).
-
اقتفار
لغتنامه دهخدا
اقتفار. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) در پی رفتن و پیروی کردن . || گوشت از استخوان باز کردن و خوردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
-
اثف
لغتنامه دهخدا
اثف . [ اَ ] (ع مص ) اِثْفاء. دیگ را بر دیگپایه نهادن . دیگپایه کردن دیگ را. (تاج المصادر). بار کردن دیگ . بار گذاشتن دیگ . || پیروی کسی کردن . || راندن و دفع کردن کسی را. || طلب کردن . || از پی فراهم شدن . (تاج المصادر بیهقی ).
-
استظفاف
لغتنامه دهخدا
استظفاف . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) استظفاف آثار کس یاکسانی ؛ پیروی او یا ایشان کردن . (از منتهی الارب ).
-
افتحار
لغتنامه دهخدا
افتحار. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) ازخود کردن کاری را. || از خود آوردن سخن ورأی را و پیروی ناکردن در آن کسی را. (منتهی الارب )(ناظم الاطباء) (آنندراج ). کلام و رأی بنظر خود آوردن و در آن از کسی پیروی نکردن . (از اقرب الموارد).
-
مستتبع
لغتنامه دهخدا
مستتبع. [ م ُ ت َ ب ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استتباع . خواهان پس روی و پیروی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). پیروی کردن خواهنده . (آنندراج ). || پیروی کننده . (غیاث ) (آنندراج ). رجوع به استتباع شود.
-
سته
لغتنامه دهخدا
سته . [ س َ ت َه ْ ] (ع مص ) پیروی کردن کسی از پشت . || زدن به اِست کسی . (از اقرب الموارد). || کلان سرین شدن . (منتهی الارب ).
-
مستتبع
لغتنامه دهخدا
مستتبع. [ م ُ ت َ ب َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از مصدر استتباع . آنکه از وی پیروی کردن را خواسته باشند. (اقرب الموارد). رجوع به استتباع شود.
-
تأسی
لغتنامه دهخدا
تأسی . [ ت َ ءَس ْ سی ] (ع مص ) (از «أس و») یکدیگر را به صبر فرمودن . (تاج المصادر بیهقی )(زوزنی ). || تسلی گرفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || تصبر و تعزی . (از اقرب الموارد) (قطر المحیط). صبر کردن . (دهار). تجلد و تحمل . (قطر المحیط). شکیبا...
-
تباعة
لغتنامه دهخدا
تباعة. [ ت َ ع َ ] (ع مص ) از پی فراشدن یا با کسی رفتن . (تاج المصادر بیهقی ). پس روی کردن کسی را و در پی کسی رفتن و لاحق گردیدن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). پس روی کردن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). پیروی کردن . (آنندراج ) (فرهنگ نظام ). رجوع ب...
-
اقتدا
لغتنامه دهخدا
اقتدا. [ اِ ت ِ ] (از ع ، اِمص ) اقتداء. تقلید و متابعت و پیروی . (ناظم الاطباء). پیروی کردن .- اقتدا داشتن ؛ اقتدا کردن .- اقتدا کردن ؛ پشت سر امام جماعت بجماعت نماز گزاردن .- || پیروی کردن :وانگه که بعشق اقتدا کردیم در عالم عشق مقتدا گشتیم . عطار...
-
ردف
لغتنامه دهخدا
ردف . [ رَ ] (ع مص ) پیروی کردن کسی را و پیرو او شدن . (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). پیروی کردن کسی را. (از اقرب الموارد). از پی فراشدن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). از پی درآمدن . (ترجمان القرآن جرجانی چ دبیرسیاقی ص 51). || پشت سر کس...