کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیروزشاه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پیروزشاه
لغتنامه دهخدا
پیروزشاه . (اِخ ) احمد بوبکر ممدوح انوری : پیروزشاه یاد ندارد زمانه این پیروزشاه احمد بوبکرشاه تست .انوری .
-
پیروزشاه
لغتنامه دهخدا
پیروزشاه . (اِخ ) پادشاه ساسانی . رجوع به پیروز و فیروز شود : همی خواندندیش پیروزشاه همی بود یکچند با تاج و گاه . فردوسی .سپاهی بیاورد پیروزشاه که از گرد تاریک شد چرخ ماه .فردوسی .
-
جستوجو در متن
-
پیروزگرد
لغتنامه دهخدا
پیروزگرد. [ گ ِ ] (اِخ ) شهری که پیروزشاه عجم ساخته و اکنون بروجرد گردیده (اما گفته ٔ اخیر بر اساسی نیست ).
-
چهره پوشیدن
لغتنامه دهخدا
چهره پوشیدن . [چ ِ رَ / رِ دَ ] (مص مرکب ) روی به کسی ننمودن . از خفا برنیامدن . آشکار نشدن . دیدار ننمودن : از ایران کس آمد که پیروزشاه بفرمود تا پرده ٔ بارگاه نه بردارد از پیش سالارباربپوشید چهره ز ما شهریار.فردوسی .
-
آشفتن
لغتنامه دهخدا
آشفتن . [ ش ُ ت َ ] (مص ) خشم گرفتن . غضب کردن . خشمگین شدن . تیز شدن . از جا دررفتن . تافته شدن : ز خاقان مقاتوره آمد بخشم یکایک برآشفت و بگشاد چشم . فردوسی .بروز چهارم برآشفت شاه بر آن موبدان نماینده راه که گر زنده تان دار باید بسود... فردوسی .همه ...
-
چهره
لغتنامه دهخدا
چهره . [ چ ِ رَ / رِ ] (اِ) صورت و روی آدمی باشد. (برهان ). روی . (آنندراج ). صورت و روی آدمی راگویند. (از انجمن آرا). رخ . روی . صورت . سیما. (ناظم الاطباء). رو. دیدار. رخسار. عارض . مُحَیّ̍ا. وجه . چهر. سیما. لقاء. طلعت . (یادداشت مؤلف ) : آراسته ...