کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیرعمر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پیرعمر
لغتنامه دهخدا
پیرعمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) از یاران امیر قرایوسف ترکمان و نایب وی . پیرعمر در جنگ این امیر با میرزا ابوبکر کرت شرکت داشته است . و نیز از جانب قرایوسف والی ارزنجان گشته . (حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 570 و 577).
-
پیرعمر
لغتنامه دهخدا
پیرعمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) موضعی بشمال شهرزور.
-
واژههای مشابه
-
پیرعمر نخجوانی
لغتنامه دهخدا
پیرعمر نخجوانی . [ ع ُ م َ رِ ن َ ج َ ] (اِخ ) (مزار...) مزار و موضعی به نخجوان . (حبیب السیرچ خیام ج 3 ص 247) (ذیل جامعالتواریخ رشیدی ص 224).
-
پیرعمر نخجیربان
لغتنامه دهخدا
پیرعمر نخجیربان . [ ع ُ م َ رِ ن َ ] (اِخ ) (مزار...) مزار و موضعی به صحرای مرید. (حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 481).