کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیرزه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پیرزه
لغتنامه دهخدا
پیرزه . [ پ َ ی َزَ / زِ ] (اِ) چیزی که در لنگی و دستمالی گره بندند و از جایی بجایی برند. (آنندراج ) (برهان ). پدرزه . (شرفنامه ). چیزی که در ازاربند یا جامه گره بندند.
-
جستوجو در متن
-
پیرزی فروش
لغتنامه دهخدا
پیرزی فروش . [ ف ُ ] (نف مرکب ) خرده فروش . (شعوری ). آنکه متاع و کالای فرومایه میفروشد. || (از پیرزه ئی ) صیدلانی . (مهذب الاسماء). صیدنانی . (مهذب الاسماء).
-
پیروزه
لغتنامه دهخدا
پیروزه . [ زَ / زِ ] (اِ) فیروزه . فیروزج . سنگی معدنی گرانبها و آسمانی رنگ که انگشتری و زینت را بکاراست . جوهری باشد کانی ، فیروزه معرب آن است . (برهان ). جوهری است که معدن آن شهر نیشابورست بخراسان و به فیروزه که معرب آن است معروف است گویند در آن نگ...