کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیرده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پیرده
لغتنامه دهخدا
پیرده . [ دِه ْ ] (اِخ ) دهی جزء بخش مرکزی شهرستان فومن واقع در 3 هزارگزی خاور فومن کنار راه فرعی فومن به شفت . جلگه ، معتدل ، مرطوب دارای 192 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ شاخ رز، محصول آنجا برنج ، توتون سیگار. چای و جالیز کاری . شغل اهالی زراعت ومکا...
-
پیرده
لغتنامه دهخدا
پیرده . [ دِه ْ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان بخش مرکزی شهرستان رشت . واقع در 9 هزارگزی شمال رشت و 2 هزارگزی شمال خاور پیربازار. جلگه ، معتدل ، مرطوب . دارای 243 تن سکنه . آب آن از صیقلان رودبار. محصول آنجا برنج و صیفی کاری . شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو...
-
پیرده
لغتنامه دهخدا
پیرده . [ دِه ْ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان شفت بخش مرکزی شهرستان فومن . واقع در 10 هزارگزی خاور فومن و 1 هزارگزی شمال بازار شفت . جلگه ، معتدل ، مرطوب . دارای 382 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ نمک . محصول آنجا برنج و ابریشم و لبنیات . شغل اهالی زراعت و ش...
-
پیرده
لغتنامه دهخدا
پیرده . [ دِه ْ ] (اِخ ) سرده . موضعی به کلارستاق مازندران . (سفرنامه ٔ رابینو ص 108 بخش انگلیسی ).
-
جستوجو در متن
-
مازوجدار
لغتنامه دهخدا
مازوجدار. (اِخ ) دهی از دهستان پیرده است که در بخش مرکزی شهرستان سقز واقع است و 100 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).