کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیرار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پیرار
لغتنامه دهخدا
پیرار. (اِ، ق ) پیرارسال . سال پیش از پارسال . دو سال پیش ازسال حاضر. عام عام اول . (مهذب الاسماء) : سال امسالین نوروز طربناکترست پار و پیرار همی دیدم اندوهگنا. منوچهری .نوروز را بگفت که در خاندان ملک از فرّ و زینت توکه پیرار بود و پار. منوچهری .چو ح...
-
واژههای مشابه
-
پس پیرار
لغتنامه دهخدا
پس پیرار. [ پ َ ] (ق مرکب ) سال پیش از پیرار. دو سال پیش از پار. سه سال پیش .
-
جستوجو در متن
-
پارار
لغتنامه دهخدا
پارار. (اِ) سه سال گذشته را گویند. (غیاث اللغات ). در جای دیگر دیده نشد شاید صورتی از پیرار باشد.
-
پایار
لغتنامه دهخدا
پایار. (ص مرکب ، اِمرکب ) پار. عام ماضی . سنه ٔ ماضیه . عام اوّل . سال گذشته بیفاصله و پیش از این پیرار. (از فرهنگی خطی ).
-
امسالین
لغتنامه دهخدا
امسالین . [ اِ ] (ص نسبی ) منسوب به امسال . امساله . (فرهنگ فارسی معین ) : سال امسالین نوروز طربناکتر است پار و پیرار همیدیدم اندوهگنا.منوچهری .
-
پیرارسال
لغتنامه دهخدا
پیرارسال . (اِ مرکب ، ق مرکب ) پیرار. سال پیش از سال گذشته . دو سال قبل از سال حاضر. سال پیش از پارسال . عام عام اول : پیرارسال کو سوی ترکان نهاد روی بگذاشت آب جیحون با لشکری گران .فرخی .
-
طربناک
لغتنامه دهخدا
طربناک . [ طَ رَ ] (ص مرکب ) شادمان . خوشحال . بانشاط: رجل ٌ مطراب ٌ؛ مرد طربناک . (منتهی الارب ).این طربناکی و چالاکی او هست کنون از موافق شدن دولت با بوالحسنا. منوچهری .سال امسالین نوروز طربناکتر است پار و پیرار همی دیدم اندوهگنا. منوچهری .در طربنا...
-
طبال
لغتنامه دهخدا
طبال . [ طَب ْ با ] (ع ص ) تبیره زن . (مهذب الاسماء). طبل نواز. (منتهی الارب ) (آنندراج ). طبل زن . دهل زن . نقاره زن . نقاره چی . نوبتی . نوبت زن .طبال . درویش واله هروی خطاب بباد گوید : تا ساکن حلقی و دهانی طبال صماخ انس و جانی . (از آنندراج ).میرط...
-
چالاکی
لغتنامه دهخدا
چالاکی . (حامص ) چابکی و جلدی . (ناظم الاطباء). سرعت . (ناظم الاطباء). چستی . فرزی . تیزی و تندی : در مذهب طریقت خامی نشان کفر است آری طریق دولت چالاکی است و چستی . حافظ.دع التکاسل تغنم ، فقد جری مثلی که زاد راهروان چستی است و چالاکی . حافظ. || نشاط ...
-
دوتویی
لغتنامه دهخدا
دوتویی . [ دُ ] (حامص مرکب ) صفت و حالت دوتو. دوتو بودن . دولایی و دوتایی . انحنا و خمیدگی .لایی منضم به لای دیگر. (یادداشت مؤلف ) : بدنها همه در دوتویی زره زنخها همه در دوتایی لثام . مسعودسعد. || (ص نسبی ، اِ مرکب ) دوتایی . نوعی جامه است : دوزم به...
-
اندوهگن
لغتنامه دهخدا
اندوهگن . [ اَ گ ِ ] (ص مرکب ) مخفف اندوهگین . مغموم . با اندوه . غمی . محزون . حزین . حزمان . محزان . دژم . پژمان . مهموم . اسیف . (یادداشت مؤلف ) : سال امسالین نوروز طربناکتر است پار و پیرار همی دیدم اندوهگنا. منوچهری .چو کسی باشد اگر پسرش بمیرد و...
-
استهلال
لغتنامه دهخدا
استهلال . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) ماه نو دیدن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (غیاث ). جستجوی ماه کردن . || دیدن ماه نو خواستن . هلال دیدن خواستن ، چنانکه مسلمانان در شب آخر شعبان و رمضان . || برآمدن ماه نو. (منتهی الارب ). هویدا شدن ماه . (تاج المصادر بی...
-
ابوالحسن عمرانی
لغتنامه دهخدا
ابوالحسن عمرانی . [ اَ بُل ْ ح َ س َ ن ِ ع ِ ] (اِخ ) علی بن محمد عمرانی مکنی ، به ابوالحسن (خواجه ...). ممدوح منوچهری است :بعمدا علی بن عمران در آخررسد زین سیاست بصاحبقرانی سوی تاج عمرانیان هم بدینسان بیامد منوچهری دامغانی خریدار من تاج عمرانیان است...