کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیختن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پیختن
لغتنامه دهخدا
پیختن . [ ت َ ] (مص ) پیچیدن . (برهان ). برتافتن . رجوع به برپیختن شود. پیچاندن . لف : هست بر خواجه پیخته رفتن راست چون بر درخت پیچید سن این عجبتر که می نداند اوشعر از شعر و خشم را از خن . رودکی .طفل را چون شکم بدرد آمدهمچو افعی ز رنج او برپیخت گشت س...
-
جستوجو در متن
-
پیختنی
لغتنامه دهخدا
پیختنی . [ ت َ ] (ص لیاقت ) درخور پیختن . رجوع به پیختن شود.
-
پیخته
لغتنامه دهخدا
پیخته . [ ت َ / ت ِ ] (ن مف ) نعت مفعولی از پیختن . رجوع به پیختن شود. || میده . (غیاث ).
-
درپیختن
لغتنامه دهخدا
درپیختن . [ دَ ت َ ](مص مرکب ) پیختن . پیچیدن : لَی ّ؛ درپیختن باشد. (تفسیر ابوالفتوح رازی ج 2 ص 6 س 2). رجوع به پیختن شود.
-
بربیختن
لغتنامه دهخدا
بربیختن . [ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) (از: بر + بیختن ، صورتی از پیختن ) پیختن . برپیختن . پیچیدن . تافتن : گفت ... رسول برای پسر عمه اش حکم کرد و لب بر بیخت بطریق استهزاء. (تفسیر ابوالفتوح ج 2 ص 3). رجوع به بیختن شود.
-
برپیختن
لغتنامه دهخدا
برپیختن . [ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) پیچیدن برخود چون ماری . (یادداشت مؤلف ) : طفل را چون شکم بدرد آمدهمچو افعی ز رنج او برپیخت . پروین خاتون .رجوع به پیختن شود.