کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیاپی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پیاپی
لغتنامه دهخدا
پیاپی . [ پ َ /پ ِ پ َ / پ ِ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) از اتباع است . پی در پی . پی هم . پشت سرهم . پشت هم . یکی پس دیگری . متتابع. یکی از پس دیگری . متعاقب . پیوسته . مسلسل . متوالی . متواتر. دمادم . مکرر. در پی یکدیگر. پشت سر یکدیگر. متتالی . مترادف . م...
-
جستوجو در متن
-
متتابعاً
لغتنامه دهخدا
متتابعاً. [ م ُ ت َ ب ِ عَن ْ ] (ع ق ) پیاپی . به طور متتابع (معنی اول ). و رجوع به پیاپی شود.
-
پیک پیک
لغتنامه دهخدا
پیک پیک . (اِ صوت ) حکایت صوت عطسه های پیاپی مزکوم . آواز عطسه ٔ پیاپی زکام زده . صوت عطسه های خرد آواز پی در پی .پیک پیک عطسه کردن ؛ عطسه های پیاپی خرد آواز کردن .
-
له له زدن
لغتنامه دهخدا
له له زدن . [ ل َه ْ ل َه ْ زَ دَ ] (مص مرکب ) از تشنگی زبان را پی درپی و سریع از دهان برآوردن ، چنانکه سگان . لُهاث . نفس پیاپی کشیدن با بیرون کردن زبان پیاپی ، چنانکه سگ از گرمای هوا یا پیمودن راه دور. بیرون کردن و درون بردن زبان پیاپی با دم زدن ، ...
-
شران
لغتنامه دهخدا
شران . [ ش ُ / ش ِرْ را ] (نف ) پیاپی ریزنده و روان . (برهان ) (آنندراج ). روان و پیاپی ریزنده . (ناظم الاطباء).- باران شران ؛ به اعتبار پیاپی ریختن و به این معنی به کسر «ش » هم آمده است و عربان ثجاج گویند. (برهان ) (آنندراج ).بارانی که پیاپی ریزد. (...
-
تطلب
لغتنامه دهخدا
تطلب . [ ت َ طَل ْ ل ُ ] (ع مص ) پیاپی جستن یا جستن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). پیاپی و با تکلّف جستن . (از اقرب الموارد).
-
فق فق
لغتنامه دهخدا
فق فق . [ ف ِ ف ِ ] (اِ مرکب ) دردهای پیاپی چون خلش سوزنی پیدا آمدن . (یادداشت مؤلف ). [ دردی ] که پیاپی لیکن سخت بشتاب آید و رها کند. (از یادداشت مؤلف ).- فق فق کردن ؛ درد پیاپی و بریده کردن .(یادداشت مؤلف ). رجوع به فغفغ کردن شود.
-
پشت ریز
لغتنامه دهخدا
پشت ریز. [ پ ُ ] (ق مرکب ) پیاپی . متوالی . پی درپی .
-
یثریط
لغتنامه دهخدا
یثریط. [ی ُ ] (ع فعل ) شتری که پیاپی ریخ زند. (آنندراج ). فعل مضارع از اثراط البعیر یثریط، مانند اهراق الماء یهریق ؛ یعنی پیاپی ریخ می زند آن شتر. (ناظم الاطباء).
-
شرق شرق
لغتنامه دهخدا
شرق شرق .[ ش َ رَ ش َ رَ / ش َ ش َ ] (اِ صوت مرکب ) نام آواز زدن سیلی های سخت پیاپی . نام آواز کوفتن در بسختی و پیاپی . (یادداشت مؤلف ). رجوع به شَرَق و شرغ شرغ شود.
-
مغاراة
لغتنامه دهخدا
مغاراة. [ م ُ ] (ع مص ) پیاپی کردن . یقال : غاریت بینها غراء؛ ای والیت . (منتهی الارب ). پیاپی کردن . (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || ستیهیدن با کسی در پیکار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
ولیف
لغتنامه دهخدا
ولیف . [ وَ ] (ع ص ) وَلوف . برق پیاپی درخشنده . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ).
-
وور و وور
لغتنامه دهخدا
وور و وور. [ وو رُ / وورْ رُ ] (ق ) (در تداول ) متصل . پیاپی . پی درپی . پشت سرهم . یک ریز. یک بند.
-
هزامج
لغتنامه دهخدا
هزامج . [ هَُ م ِ] (ع ص ) آواز پیاپی . (منتهی الارب ). الصوت المتدارک من الرغاء، و میم آن زائد است . (از اقرب الموارد).