کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیامبری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پیامبری
لغتنامه دهخدا
پیامبری . [ پ َ ب َ ] (حامص مرکب ) عمل پیامبر. پیغمبری . وخشوری . رسالت . پیام گزاری .
-
جستوجو در متن
-
دین آوری
لغتنامه دهخدا
دین آوری . [ وَ ] (حامص مرکب ) عمل دین آور. پیامبری . رسالت . تشریع.
-
قدمگاه
لغتنامه دهخدا
قدمگاه . [ ق َ دَ ] (اِ مرکب ) جای نهادن قدم . جای قدم . || طهارت خانه و بیت الخلاء. (آنندراج ). || جائی که پای پیامبری یا امامی و یا ولیی به آنجا رسیده باشد. جاهائی که اثر پائی در سنگ و جز آن پدیدار است و گمان برند که جای پای پیامبری یا امامی است .
-
عزیری
لغتنامه دهخدا
عزیری . [ ع ُ زَ ] (ص نسبی ) منسوب به عزیر، که پیامبری او مورد اختلاف است . (از اللباب فی تهذیب الانساب ). و رجوع به عزیر شود.
-
فرستادگی
لغتنامه دهخدا
فرستادگی . [ ف ِ رِ دَ / دِ ] (حامص ) فرستاده شدن . رجوع به فرستادن شود. || رسالت . پیامبری . پیغمبری . (یادداشت به خط مؤلف ).
-
پیام گزاری
لغتنامه دهخدا
پیام گزاری . [ پ َ گ ُ ] (حامص مرکب ) عمل پیام گزار. رسالت . قاصدی . پیامبری .
-
پیغامبری
لغتنامه دهخدا
پیغامبری . [ پ َ / پ ِ ب َ ] (حامص مرکب ) عمل پیغامبر. رسالت . رسول . نبوت . پیامبری . پیغمبری . پیمبری . ملأکة. ملأک . (منتهی الارب ).
-
لا نبی بعدی
لغتنامه دهخدا
لا نبی بعدی . [ ن َ بی ی َ ب َ ] (ع جمله ٔاسمیه ) (حدیث ) پیامبری پس از من نباشد : در شعر سه تن پیمبرانندقولی است که جملگی برآنندهر چند که لانبی بعدی فردوسی و انوری و سعدی .؟
-
اصحاب یزیدبن انیسة
لغتنامه دهخدا
اصحاب یزیدبن انیسة. [اَ ب ِ ی َ دِ ن ِ اَ س َ ] (اِخ ) گروهی از پیروان یزیدبن انیسة خارجی بودند. یزید در بصره میزیست ، آنگاه به تون از سرزمین فارس رفت و نخست از اباضیه پیروی میکرد اما پس از چندی از آنان انشعاب کرد و معتقد شد که شریعت اسلام در آخر زما...
-
فاتک
لغتنامه دهخدا
فاتک . [ت َ ] (اِخ ) پدر مانی نجیب زاده ٔ معروف ایرانی است که با شاهپور اول پادشاه ساسانی همزمان بود و دعوی پیامبری کرد و کیش او در آن روزگار و روزگاران بعد رواجی یافت . مانی از نجبای ایران بوده و بنابه روایات موجود مادرش از خاندان شاهان اشکانی بود ک...
-
شهربن باذان
لغتنامه دهخدا
شهربن باذان . [ ش َ رِ ن ِ ] (اِخ ) نام حاکم صنعا در زمان رسول اکرم ، در مجمل التواریخ و القصص و حبیب السیر چنین آمده است : در زمان پیغمبر اسلام به سال 11 هجرت مردی دروغ زن در یمن بنام اسودبن کعب ملقب به ذی الحمار بدعوی پیامبری برخاست . وی تمام یمن ر...
-
عبود
لغتنامه دهخدا
عبود. [ ع َب ْ بو ] (اِخ ) مرد افسانه ای بسیارخواب که هفت سال در جای هیزم کشی خود در خواب بود، و در حدیث آمده است نخستین مردی که وارد بهشت شود مرد سیاهی است بنام عبود. این اشارت به این حکایت است که خدا پیامبری را برای راهنمائی مردم قریه ای بفرستاد هی...
-
مبعوث
لغتنامه دهخدا
مبعوث . [ م َ ] (ع ص ) فرستاده . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). برانگیخته شده یعنی پیدا کرده شده . (غیاث ). فرستاده شده و برانگیخته شده واز جانب کسی روانه شده . (ناظم الاطباء). فرستاده . برانگیخته . بعیث . ج ، مبعوثون و مبعوثین . (یادداشت دهخدا) : و ق...
-
منصوریه
لغتنامه دهخدا
منصوریه . [ م َ ی َ ] (اِخ ) یکی از فرق غلات اصحاب ابومنصور عجلی . (بیان الادیان ). اصحاب ابومنصور عجلی هستند که معتقد بودند پیامبری تا ابد منقطع نگردد و بهشت مردی است که ما مأمور به دوستی او هستیم و وی همان امام است و دوزخ مردی است که ما به دشمنی و...