کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پگاه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پگاه
لغتنامه دهخدا
پگاه . [ پ َ / پ ِ ] (اِ مرکب ، ق مرکب ) بگاه . سخت زود.زود (بامداد). سپیده دم . سفیده ٔ صبح . صبح زود. صبح نخستین . صبح صادق . سَحر. سرگاه . بَکر. بُکرَة. فجر.عُجسَة. غدوة. غداة. غدیّة. (منتهی الارب ) : سپهبدش را گفت [ خاقان چین ] فردا پگاه بخواه از...
-
واژههای مشابه
-
پگاه خیز
لغتنامه دهخدا
پگاه خیز. [ پ َ / پ ِ] (نف مرکب ) سحرخیز. بَکُر. بکیرُ. (منتهی الارب ).
-
پگاه خیزی
لغتنامه دهخدا
پگاه خیزی . [ پ َ / پ ِ ] (حامص مرکب ) سحرخیزی . بکور.
-
جستوجو در متن
-
ذوصبوح
لغتنامه دهخدا
ذوصبوح . [ ص َ ] (ع اِ مرکب ) پگاه . صبح زود: اتیته ذاصبوح ؛ آمدم او را پگاه . (منتهی الارب ).
-
مبکر
لغتنامه دهخدا
مبکر. [ م ُ ب َک ْ ک ِ ] (ع ص ) پگاه برخیزاننده و پگاه آینده . (آنندراج ). پگاه برخیزاننده . || کننده ٔ هر چیزی در پگاه . (ناظم الاطباء). || سفرکننده خصوصاً در شب و نزدیک صبح . (ناظم الاطباء) (ازفرهنگ جانسون ). || کارگری که مداومت بر کار کند. || زیرک...
-
متصبح
لغتنامه دهخدا
متصبح . [ م ُ ت َ ص َب ْ ب ِ ] (ع ص ) پگاه آینده . (آنندراج ). پگاه آینده و آن که بامداد می رسد. (ناظم الاطباء). || کسی که پگاه می خوابد و به خود مشغول می گردد. || خورنده ٔ در بامداد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تصبح...
-
ابکار
لغتنامه دهخدا
ابکار. [ اِ ] (ع مص ) بشبگیر رفتن . (زوزنی ).بامداد کردن و کسی را بر آن داشتن . (تاج المصادر). پگاه برخاستن . (زوزنی ). پگاه خیزانیدن . وارد شدن بر آب صبحگاهان . || شتاب نمودن . || (اِ) بامداد. (مهذب الاسماء). اول روز. مقابل عَشی ّ.
-
پیگاه
لغتنامه دهخدا
پیگاه . [ پ َ / پ ِ ] (اِ) اول روز. قوسی گوید: وقت صبح و غالباً اصل آن بیگاه است یعنی بیوقت ، یعنی پیش از وقت . پگاه بحذف یای تحتانی مثله . (آنندراج ). رجوع به پگاه شود.
-
غداة غد
لغتنامه دهخدا
غداة غد. [ غ َ ت َ غ َ ] (ع ق مرکب ) فردا بامداد. (مهذب الاسماء). پگاه فردا. (از ناظم الاطباء).
-
صبوحة
لغتنامه دهخدا
صبوحة. [ ص َ ح َ ] (ع ص ، اِ) ناقه ای که آن را پگاه دوشند. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
آسنستان
لغتنامه دهخدا
آسنستان . [ س ِ ن ِ ] (اِخ ) نام پدرزن وامق که سرانجام وامق او را بکشت : بفرمود تا آسنستان پگاه بیامد به نزدیک رخشنده ماه . عنصری .
-
بکور
لغتنامه دهخدا
بکور. [ ب ُ ] (ع مص ) پگاه برخاستن و در بامداد رفتن . (غیاث ). پگاه برخاستن و بامداد کردن و بامداد رفتن ، و الفعل من نصر یقال : بکر علیه و الیه و فیه ؛ یعنی آمد او را بامداد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). پگاه برخاستن و بامداد کردن و بامداد رفتن . (...
-
صبحة
لغتنامه دهخدا
صبحة. [ ص َ ح َ / ص ُ ح َ ] (ع اِ) خواب پگاه و منه : الصبحة تمنع الرزق . || هر چه بدان پگاه تعلل و مشغولی کنند. || سیاهی مایل بسرخی . || سپیدی مایل بسیاهی . || سرخی مایل بسپیدی یا زردی . (منتهی الارب ).