کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پژوهش در نظام سلامت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
پژوهش کردن
لغتنامه دهخدا
پژوهش کردن . [ پ ِ / پ َ هَِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پژوهیدن . جویا شدن . پی جوئی کردن . بازجوئی کردن . بازجستن . جستجو کردن . تفحص کردن . تجسس کردن . تحقیق کردن . کاویدن . استفسار. تتبع. تفقد. تفتیش : ز هر کشوری گرد کن مهتران از اخترشناسان و افسونگران س...
-
جستوجو در متن
-
سلامت رو
لغتنامه دهخدا
سلامت رو. [ س َ م َ رَ / رُو ] (نف مرکب ) آنکه در نظام امور خانه راه اعتدال رود و اسراف نورزد. (فرهنگ فارسی معین ). آنکه در نظام امور خانه اعتدال نماید و اسراف نورزد و کفایت شعار باشد. (آنندراج ). با اعتدال و صرفه جو و با عقل معاش . (ناظم الاطباء). |...
-
سلامت روی
لغتنامه دهخدا
سلامت روی . [ س َ م َ رَ ] (حامص مرکب ) صرفه جویی واعتدال و کم خرجی . (ناظم الاطباء). || نظم و انتظام در معیشت و امور زندگانی . (ناظم الاطباء).
-
شاخ گذاشتن
لغتنامه دهخدا
شاخ گذاشتن . [ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) در زبان تکلم آزار دادن . (فرهنگ نظام ). || در زبان محاوره باپرگویی مزاحم کسی شدن و مصدع گشتن . (فرهنگ نظام ).- شاخ گذاشتن در جیب کسی ، زیر بغل کسی ؛ در زبان محاوره کنایه از تعریف کسی را کردن برای فریب دادن او. (فر...
-
سلامت
لغتنامه دهخدا
سلامت . [ س َ م َ ] (ع مص ، اِمص ) بی گزند شدن . بی عیب شدن . (آنندراج ) (غیاث اللغات ) : چه خوش گفت آن نکوگوی نکوکارکه سَر خواهی سلامت سِرّ نگهدار. جامی . || عافیت . تندرستی . (فرهنگ فارسی معین ) : می اندیشم که از تو باشد حدیث امیر برادر ابواحمد ادا...
-
چاق
لغتنامه دهخدا
چاق . (ترکی ، ص ) سمین . درشت . فربی . بسیار گوشت . مقابل لاغر. سطبر. (غیاث ). فربه و کلفت از انسان و حیوان . (فرهنگ نظام ). فربه . (ناظم الاطباء). || بمعنی صحت باشد. (برهان ). صحیح و تندرست . (آنندراج ). تندرست . (غیاث ) (فرهنگ نظام ). تندرست و سلام...
-
خیر و سلامت
لغتنامه دهخدا
خیر و سلامت . [ خ َ / خ ِ رُ س َ م َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) نیکویی و تندرستی . || این تعبیر در مقام خداحافظی بکار رود : ای آنکه بتقریر و بیان دم زنی از عشق ما با تو نداریم سخن خیر و سلامت .حافظ.
-
نظام پذیری
لغتنامه دهخدا
نظام پذیری . [ ن ِ پ َ ] (حامص مرکب ) عمل نظام پذیر : نظمی است مر نظام پذیری راگر خوانده ای در اول موسیقار.ناصرخسرو.
-
سالماً
لغتنامه دهخدا
سالماً. [ ل ِ مَن ْ ] (ع ق ) باسلامت . در حال سلامت . بی گزند. رجوع به سالم شود.
-
نظام داشتن
لغتنامه دهخدا
نظام داشتن . [ ن ِ ت َ ] (مص مرکب ) سامان داشتن . مرتب بودن . آراسته و به آیین بودن . استوار بودن : اگر در سخن این جا که هست در بندم هنوز نظم ندارد نظام و شعر شعار. سعدی .سررشته ٔ جان به جام بگذارکین رشته از او نظام دارد.حافظ (از آنندراج ).
-
عافیت خواهی
لغتنامه دهخدا
عافیت خواهی . [ ی َ خوا /خا ] (حامص مرکب ) سلامت خواهی . سلامت طلبی : شه چو از فتنه یافت آگاهی در بلا دید عافیت خواهی .نظامی .
-
ناپرهیزی
لغتنامه دهخدا
ناپرهیزی . [ پ َ ] (حامص مرکب ) بی احتیاطی .- ناپرهیزی کردن ؛ برخلاف دستور طبیب یا قواعد طبی چیزهائی منافی سلامت خوردن . کارهای منافی سلامت کردن . غذاهائی ناملایم مزاج خوردن . غداهای مضر خوردن . در دوران مرض یا نقاهت غذای نامناسب و مضر خوردن .
-
تاسعة
لغتنامه دهخدا
تاسعة. [ س ِ ع َ ] (ع ص ) مؤنث لفظ تاسع است . (فرهنگ نظام ). || (اِ) در اصطلاح علم هیئت و نجوم ، یک جزء از شصت جزء ثامنه است . (فرهنگ نظام ).
-
رستاخیز
لغتنامه دهخدا
رستاخیز. [ رِ ] (اِ مرکب ) رَستاخیز. (فرهنگ نظام ) (از فرهنگ فارسی معین ). رجوع به رَستاخیز و رستخیز در همه ٔ معانی و فرهنگ نظام شود.