کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پژوه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پژوه
لغتنامه دهخدا
پژوه . [ ] (اِخ ) صاحب ریاض الشعراء آنرا نام دهی از مضافات اصفهان دانسته و نام دیگر آن بقول مؤلف مذکور شقر است (؟). (تعلیقات لباب الالباب ج 1 ص 359).
-
پژوه
لغتنامه دهخدا
پژوه . [ پ ِ / پ َ ] (اِمص ) بازجستن بود. (لغت نامه ٔ اسدی ). تفحص . تجسس . || پرسش . بازخواست . || (نف ) جوینده . طالب . خواهنده . تفحّص کننده . و به این معنی چون مزید مؤخر استعمال شود: افسون پژوه . دین پژوه . کین پژوه . گیتی پژوه . دانش پژوه . نهف...
-
واژههای مشابه
-
کین پژوه
لغتنامه دهخدا
کین پژوه . [ پ َ ](نف مرکب ) کینه جو. انتقامجو. کینه خواه : سرانجام پیران بیامد ز کوه مرا برد نزدیک آن کین پژوه .فردوسی .
-
گیتی پژوه
لغتنامه دهخدا
گیتی پژوه . [ پ ِ / پ َ ] (نف مرکب ) مرکب از: گیتی + پژوه ، پسوند فاعلی . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). دنیاطلب و طالب دنیا باشد چه گیتی به معنی دنیا و پژوه ، طالب و خواهان و جویان باشد. (آنندراج ) (برهان قاطع) (بهار عجم ) (فرهنگ شعوری ج 2 ص 314). دنیا...
-
نهفته پژوه
لغتنامه دهخدا
نهفته پژوه . [ ن ُ / ن ِ /ن َ هَُ ت َ / ت ِ پ ِ / پ َ ] (نف مرکب ) مفتش . متجسس . جاسوس خفیه . پلیس مخفی . (یادداشت مؤلف ) : یکی جادویی بود نامش ستوه گزارنده راه و نهفته پژوه .دقیقی (شاهنامه ، بیت 10300).
-
چاره پژوه
لغتنامه دهخدا
چاره پژوه . [ رَ / رِ پ َ ] (نف مرکب ) چاره پژوهنده . چاره جو. وسیله جو. جویای تدبیر : سکندر بیامد دلی همچو کوه ز کرده پشیمان و چاره پژوه .فردوسی .
-
حکمت پژوه
لغتنامه دهخدا
حکمت پژوه . [ ح ِ م َ پ ُ / پ ِ / پ َ ] (نف مرکب ) حکمت پرور.
-
دین پژوه
لغتنامه دهخدا
دین پژوه . [ پ َ ] (نف مرکب ) جوینده ٔ دین . (انجمن آرا) (آنندراج ) : همه پیش او دین پژوه آمدندوز آن پیر جادو ستوه آمدند. فردوسی .بدو گفت بهرام کای دین پژوه تو زین بی گناهی و دیگر گروه . فردوسی .آن حکیم پاک اصل و رادمرد معتبرآن کریم دین پژوه حق نیوش ...
-
دانش پژوه
لغتنامه دهخدا
دانش پژوه . [ ن ِ پ َ ] (نف مرکب ) پژوهنده ٔ دانش . که دانش پژوهد. که علم طلب کند. طالب عالم . جویای علم . خواهان دانش . دانشمند. طالب علم و خرد. (شرفنامه ٔ منیری ). علم جوینده . علم و فضل جوینده و طالب علم باشد. (برهان ). توسعاً دانشمند و عالم . دان...
-
جستوجو در متن
-
پژه
لغتنامه دهخدا
پژه . [ پ َ ژُه ْ ] (نف ) مخفف پژوه است .
-
نهفته پژوهی
لغتنامه دهخدا
نهفته پژوهی . [ ن ُ / ن ِ / ن َ هَُ ت َ / ت ِ پ ِ / پ َ ] (حامص مرکب ) شغل و فعل نهفته پژوه . (یادداشت مؤلف ). رجوع به نهفته پژوه شود.
-
حکمت پرور
لغتنامه دهخدا
حکمت پرور. [ ح ِ م َ پ َرْ وَ ] (نف مرکب ) حکمت پژوه .
-
دین پژه
لغتنامه دهخدا
دین پژه . [ پ َ ژُه ْ ] (نف مرکب ) مخفف دین پژوه است . جوینده ٔ دین . || (اِ مرکب ) نام روز پانزدهم باشد از هر ماه ملکی . (برهان ). رجوع به دین پژوه شود.