کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پژمرده شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پژمرده شدن
لغتنامه دهخدا
پژمرده شدن . [ پ َ م ُ دَ / دِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) و پژمرده گشتن . پژمردن . پژمریدن . افسرده شدن . فسردن . پژولیدن . پخسیدن . ذبل . ذبول . پلاسیدن . خوشیدن .درهم کشیده شدن . ترنجیدن . الواء. ذَب ّ. ذَوی . کبو. کُبو. ذَأو. ذَأی . قَبوب . کدء. کُدوء ...
-
واژههای مشابه
-
پژمرده کردن
لغتنامه دهخدا
پژمرده کردن . [ پ َ م ُ دَ / دِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پژمراندن . پژمرانیدن . فسردن . افسرده کردن . اِذبال . کاهیده گردانیدن . تشزیب . || خشکاندن . خشک کردن (نبات ). اِذواء. تَکدِئة.
-
پژمرده گردانیدن
لغتنامه دهخدا
پژمرده گردانیدن . [ پ َ م ُ دَ / دِ گ َ دَ ] (مص مرکب ) پژمرده کردن .
-
جستوجو در متن
-
فژولیدن
لغتنامه دهخدا
فژولیدن . [ ف ِ دَ ] (مص ) پژمرده کردن . || پژمرده شدن . || پریشان گردیدن و درهم شدن . (برهان ). رجوع به بشولیدن و پژولیدن شود.
-
خزان شدن
لغتنامه دهخدا
خزان شدن . [ خ َ ش ُ دَ ] (مص مرکب )وقت خزان آمدن . || زرد شدن رنگ برگها. || پژمرده شدن . || ریختن برگها.
-
ذوی
لغتنامه دهخدا
ذوی . [ ذُ ی ی ] (ع مص ) ضعیف و پژمرده شدن . پژمردن . (تاج المصادربیهقی ). پژمریدن ، چنانکه تره . پلاسیدن . پژمرده شدن . (زوزنی ).
-
خشک پوست گردیدن
لغتنامه دهخدا
خشک پوست گردیدن . [ خ ُ گ َ دی دَ] (مص مرکب ) لاغر شدن . نحیف شدن . (یادداشت بخط مؤلف ). || پژمرده شدن . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
شخلیدن
لغتنامه دهخدا
شخلیدن . [ ش َ دَ ] (مص ) شخولیدن . بشخلیدن . بشخولیدن . صفیر زدن . (برهان ) (سروری ). سوت زدن و بانگ کردن . (فرهنگ نظام ). || پژمرده شدن . (برهان ). پژمریدن . (سروری ). افسرده و پژمرده شدن . || دم گرفتن . || ضعیف شدن . (ناظم الاطباء). || فریاد و صفی...
-
ذبل
لغتنامه دهخدا
ذبل . [ ذَ ] (ع مص ) پژمرده شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). پژمردن . پژمریدن . ذبول . پژمریدن نبات . || خوشیده پوست شدن . (منتهی الارب ). || باریک میان شدن . (تاج المصادر بیهقی ). || لاغر شدن اسب . لاغر و باریک شدن اسب . (منتهی الارب ). خشک پوست...
-
پژولیدن
لغتنامه دهخدا
پژولیدن . [ پ َ دَ ] (مص ) پژمرده شدن . پژمرده کردن . || درهم شدن . درهم آمیختن . پریشان شدن . تداخل : یکشب این دیوانه را مهمان آن زنجیر کن ور پژولاند سر زلف تو را ژولیده گیر. مولوی (از فرهنگ جهانگیری در لغت پژولش ).|| نرم شدن . (مؤید الفضلاء از فره...
-
شخیلیدن
لغتنامه دهخدا
شخیلیدن . [ ش َ دَ ](مص ) شخولیدن . شخلیدن . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). پژمرده شدن . (برهان ). || صفیر زدن . (برهان ).
-
اهتماج
لغتنامه دهخدا
اهتماج . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) سست شدن از گرمی و جز آن . || پژمرده و خشک گردیدن روی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
اغرنشام
لغتنامه دهخدا
اغرنشام . [ اِ رِ ] (ع مص ) پژمرده گردیدن گوشت و لاغر و باریک شدن شکم .(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). چروکیده شدن گوشت شکم :اغرنشم ؛ ذبل لحمه و خمص بطنه . (از اقرب الموارد).