کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پچق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پچق
لغتنامه دهخدا
پچق . [ پ ِ چ َ ] (ترکی ، اِ) پچک . پچاق . کارد. چاقو : ترک من خورده نبید، دی برم مست رسیدوز سر خشم کشید، بر من آن پچقو. سوزنی .از چشمم ار بر آن چچک تو چکد سرشک ترکی مکن بکشتن من برمکش پچک .سوزنی (دیوان ص 146).
-
جستوجو در متن
-
پچاق
لغتنامه دهخدا
پچاق . [ پ ِ ] (ترکی ، اِ) کارد. چاقو. رجوع به پچق شود.