کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پُلَکْ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
پلک
لغتنامه دهخدا
پلک . [ پ َ ] (اِ) در «نور» پاپیتال را نامند.
-
پلک
لغتنامه دهخدا
پلک . [ پ ِ / پ َ / پ َ ل ِ / پ َ ل َ ] (اِ) پوست گرداگرد چشم . (غیاث اللغات ). دو پرده ٔ متحرک که چشم را می پوشانند و مژگان از لب آنها روئیده است . پُلُکه . بام چشم . نیام چشم . (برهان قاطع و بهار عجم ازغیاث اللغات ) جفن . عَیر. (منتهی الارب ) : دو ...
-
پلک
لغتنامه دهخدا
پلک . [ پ ُ ] (اِ) گرده . کلیه . وَک .
-
پلک
لغتنامه دهخدا
پلک . [ پ ُ ] (اِخ ) جیمس نُکس . یکی از رجال سیاسی کشورهای متحدامریکا. وی از سال 1845 تا 1848م . رئیس جمهور بود ودر جنگ با مکزیک غالب شد و مکزیک جدید و کالیفرنیا را تسخیر کرد. مولد وی بسال 1795 و وفات در 1849م .
-
پلک
لغتنامه دهخدا
پلک . [ پ ُ ] (اِخ ) نام چند ناحیه در کشورهای متحد امریکا که به اسم پلک رئیس جمهور آن دولت خوانده شده است . (قاموس الاعلام ترکی در کلمه ٔ پولک ).
-
پلک
لغتنامه دهخدا
پلک . [ پ ُ] (اِخ ) نام قریه ای است از توابع بیضاء (فارس ) دو فرسنگ بیشتر شمالی تل بیضاء. (از فارس نامه ٔ ناصری ).
-
تلک پلک
لغتنامه دهخدا
تلک پلک . [ت ِ ل ِ پ ِ ل ِ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) در تداول مردم رخت و متاع ناچیز خانه . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
-
پلک گیر
لغتنامه دهخدا
پلک گیر. [ پ ِ ] (اِ مرکب ) افزار جراحی که فرودآوردن پلک چشم را بکار رود.پل کله . [ پ ُ ل ِ ک َ ل َ ] (اِخ ) نام پلی در اصفهان که در سی وشش هزارگزی پل زمانخان واقع است و دهنه های آن بسیار مرتفع ساخته شده است . (از کتاب اصفهان تألیف حسین نورصادقی ص 3...
-
تلک و پلک
لغتنامه دهخدا
تلک و پلک . [ ت ِ ل ِ ک ُ پ ِ ل ِ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) تلک پلک . رجوع به همین کلمه شود.
-
واژههای همآوا
-
پلک
لغتنامه دهخدا
پلک . [ پ َ ] (اِ) در «نور» پاپیتال را نامند.
-
پلک
لغتنامه دهخدا
پلک . [ پ ِ / پ َ / پ َ ل ِ / پ َ ل َ ] (اِ) پوست گرداگرد چشم . (غیاث اللغات ). دو پرده ٔ متحرک که چشم را می پوشانند و مژگان از لب آنها روئیده است . پُلُکه . بام چشم . نیام چشم . (برهان قاطع و بهار عجم ازغیاث اللغات ) جفن . عَیر. (منتهی الارب ) : دو ...
-
پلک
لغتنامه دهخدا
پلک . [ پ ُ ] (اِ) گرده . کلیه . وَک .
-
پلک
لغتنامه دهخدا
پلک . [ پ ُ ] (اِخ ) جیمس نُکس . یکی از رجال سیاسی کشورهای متحدامریکا. وی از سال 1845 تا 1848م . رئیس جمهور بود ودر جنگ با مکزیک غالب شد و مکزیک جدید و کالیفرنیا را تسخیر کرد. مولد وی بسال 1795 و وفات در 1849م .
-
پلک
لغتنامه دهخدا
پلک . [ پ ُ ] (اِخ ) نام چند ناحیه در کشورهای متحد امریکا که به اسم پلک رئیس جمهور آن دولت خوانده شده است . (قاموس الاعلام ترکی در کلمه ٔ پولک ).