کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پَلا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
پلا
لغتنامه دهخدا
پلا. [ پ ِل ْ لا ] (اِخ ) نام پایتخت قدیم مقدونیه ، زادبوم فیلیپوس و اسکندر. سلوکیان سربازان از کارافتاده ٔ مقدونی را بدین جا میفرستادند. گویند آنتی گون سردار اسکندر آن شهر را بساخت و سپس آن را آپاما نامیدندآپاما در دامنه ٔ کوهی بطرف رود اُرُن تِس در...
-
پخش و پلا
لغتنامه دهخدا
پخش و پلا. [پ َ ش ُ پ َ ] (ص مرکب ، از اتباع ) از اتباع . تار و مار. ترت و پَرت . تَرت و مَرت . تند و خند. پَرت و پلا.- پخش و پلا کردن ؛ پراکندن . متفرق ساختن .
-
پرت و پلا
لغتنامه دهخدا
پرت و پلا. [ پ َ ت ُ پ َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ، از اتباع ) تَرت و پَرت . تندوخند. تارومار. پخش و پلا. تَرت و مَرت . پراکنده . || چرندپرند. هذیان . سخنان نا به وجه .- پرت و پلا شدن ؛ متفرق شدن . پراکنده شدن .- پرت و پلا کردن ؛ متفرق کردن . پراکنده کر...
-
واژههای همآوا
-
پلا
لغتنامه دهخدا
پلا. [ پ ِل ْ لا ] (اِخ ) نام پایتخت قدیم مقدونیه ، زادبوم فیلیپوس و اسکندر. سلوکیان سربازان از کارافتاده ٔ مقدونی را بدین جا میفرستادند. گویند آنتی گون سردار اسکندر آن شهر را بساخت و سپس آن را آپاما نامیدندآپاما در دامنه ٔ کوهی بطرف رود اُرُن تِس در...
-
جستوجو در متن
-
پلاطین
لغتنامه دهخدا
پلاطین . [ پْلا / پ ِ ] (از فرانسوی ، اِ) زرّ سپید. اسپیدزر. طلای سفید.
-
ترت و پرت
لغتنامه دهخدا
ترت و پرت . [ ت َ ت ُ پ َ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) هذیان . پرت و پلا. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || (ص مرکب ، از اتباع ) تار و مار. ترت و مرت . پخش و پلا. (یادداشت ایضاً).
-
ترت و پرت شدن
لغتنامه دهخدا
ترت و پرت شدن . [ ت َ ت ُ پ َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) پرت و پلا شدن . پریشان شدن . پراکنده شدن .
-
پره
لغتنامه دهخدا
پره . [ پ ِ رِ ] (اِخ ) ناحیه ای در فلسطین قدیم ، واقع در مشرق اُردن و پایتخت آن پلا نام داشت .
-
پلاتن
لغتنامه دهخدا
پلاتن . [ پْلا / پ ِ ت ُ ] (اِخ ) نام اصلی افلاطون حکیم یونانی است . رجوع به افلاطون شود.
-
پلاتین
لغتنامه دهخدا
پلاتین . [ پْلا / پ ِ ] (فرانسوی ، اِ) زر سفید. طلای سفید. رجوع به پلاطین شود.
-
پلانته
لغتنامه دهخدا
پلانته . [ پْلا / پ ِ ت ِ ] (اِخ ) فرانسیس . برادر گاستن پلانته ، متولد در ارتز . وی در نواختن پیانو مهارت داشت . (1839-1943م .).
-
پلانته
لغتنامه دهخدا
پلانته . [ پْلا/ پ ِ ت ِ ] (اِخ ) گاستن . طبیعی دان فرانسوی متولد در ارتز (1834 - 1889م .). او اولین آکومولاتر را ساخت .
-
پلانش
لغتنامه دهخدا
پلانش . [ پْلا / پ ِ ] (اِخ ) گوستاو. ناقد ادبی فرانسوی ، متولد در پاریس بسال 1808م . و در سال 1857 وفات کرد.