کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پَتی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
پتی
لغتنامه دهخدا
پتی . [ پ َ ] (ص ) در تداول عامه ، ساده . تنها. تهی . خالی . بی خورش . خشک . کفْت ْ: نان پتی ، قفار. نان تهی . نان خالی . خبز کفت . (منتهی الارب ). آب ِ پتی ؛ آب ِ تهی . آب ِ خالی . آب ِ محض . دوغ پتی ؛ دوغ بی کره و روغن و بسیار آب . || برهنه . عور. ...
-
دوغ پتی
لغتنامه دهخدا
دوغ پتی . [ غ ِ پ َ ] (اِ مرکب ) دوغ گشاده . دوغ بسیارآب . ماست که آب فراوان در وی کرده باشند: عجب ماستی خریدیم که همه اش دوغ پتی بود. (یادداشت مؤلف ).
-
قلیه پتی
لغتنامه دهخدا
قلیه پتی . [ ق َل ْ ی َ / ی ِ پ َ ] (اِ مرکب ) جغور بغور. (یادداشت مؤلف ). حسرت الملوک . (یادداشت مؤلف ). قلیه پیتی ، جگر و شش و دل گوسفند و گاو و مرغ که با پیاز سرخ کرده باشند. (فرهنگ نظام ).
-
نان پتی
لغتنامه دهخدا
نان پتی . [ ن ِ پ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نان خالی . نان خشک . نان تهی . نان بی نانخورش .
-
لال پتی
لغتنامه دهخدا
لال پتی . [ ل ِ پ َ ] (ص مرکب ) لال و پتی . که زبان ِ او گیرد. که بعض حروف از مخارج خود ادا کردن نتواند. و در تداول خانگی ، که درزبان لکنتی دارد (کودک و غیره ). رجوع به پتی شود.
-
پتی دلاکروآ
لغتنامه دهخدا
پتی دلاکروآ. [ پ ِ دُ ] (اِخ ) فرانسوآ. مستشرق معروف فرانسوی که بسال 1622م . 1031/ هَ . ق . ولادت یافته و بسال 1695م . 1106/ هَ . ق . در پاریس درگذشته است . وی چهل سال مترجم زبان ترکی و عربی پادشاه فرانسه بود و تاریخ فرانسه را بترکی ترجمه کرد و تاریخ...
-
پتی دلاکروآ
لغتنامه دهخدا
پتی دلاکروآ. [ پ ِ دُ ] (اِخ ) فرانسوا. پسر فرانسوا پتی دلاکروآ که بسال 1653م ./ 1063 هَ . ق . در پاریس ولادت یافت و بسال 1713م ./ 1124 هَ . ق . در همان شهر درگذشت . وی سفری به مشرق کرد و از سال 1690م . به بعد استاد زبان عربی در مدرسه ٔ سلطنتی بود و ...
-
پتی دلاکروآ
لغتنامه دهخدا
پتی دلاکروآ. [ پ ِ دُ ] (اِخ ) آلکساندر- لوئی - ماری . پسر فرانسوا پتی دلاکروآی (دوم ) که بسال 1698م .1109/ هَ . ق . ولادت یافته و بسال 1751م .1164/ هَ . ق . درگذشته است . وی نیز مانند پدر مترجم دربار و استاد مدرسه ٔ سلطنتی بود و ازو ترجمه ٔ کتابی از...
-
لال و پتی
لغتنامه دهخدا
لال و پتی . [ ل ُ پ َ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) رجوع به لال پتی و رجوع به لال و هم به پتی شود.
-
لخت و پتی
لغتنامه دهخدا
لخت و پتی . [ ل ُ ت ُ پ َ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) از اتباع . بکلی عور. بالتمام برهنه . مادرزا.
-
پللان ل پتی
لغتنامه دهخدا
پللان ل پتی . [ پْل ِ / پ ِ ل ِ ل ُ پ ُ ](اِخ ) کرسی بخشی در ایالت کت دو نُر از شهرستان دینان دارای 1094 تن سکنه .
-
واژههای همآوا
-
پتی
لغتنامه دهخدا
پتی . [ پ َ ] (ص ) در تداول عامه ، ساده . تنها. تهی . خالی . بی خورش . خشک . کفْت ْ: نان پتی ، قفار. نان تهی . نان خالی . خبز کفت . (منتهی الارب ). آب ِ پتی ؛ آب ِ تهی . آب ِ خالی . آب ِ محض . دوغ پتی ؛ دوغ بی کره و روغن و بسیار آب . || برهنه . عور. ...
-
جستوجو در متن
-
نان خالی
لغتنامه دهخدا
نان خالی . [ ن ِ ] (ترکیب وصفی ، اِمرکب ) نان تهی . نان پتی . نان خشک . نان بی نانخورش .